فرهنگ معین
لیست واژهها (تعداد کل: 32,490)
آب گرفتن
(گِ رِ تَ)
۱- (مص م.) عصاره گرفتن، استخراج شیرة میوه.
۲- (مص ل.) به آبرو و اعتبار رسیدن.
آب گرم
(بِ گَ) (اِمر.)
۱- آب معدنی گرم که از زمین میجوشد.
۲- جایی که در آن آب معدنی باشد.
۳- اشک.
۴- شراب.
آب گرم کن
(گَ کُ) (اِ.) دستگاه گرم کنندة آب که با نفت و گاز و برق یا گرمای خورشید کار میکند.
آب گشاده
(بِ گُ دِ) (اِمر.) شراب زبون و کم کیف، بادة کم اثر.
آباء
[ ع. ] (اِ.) جِ اَب.۱ - پدران، اجداد.
۲- کشیشان.
آباء سبعه
(ء ِ سَ عَ) [ ع. ] (اِمر.) هفت پدران، کنایه از: هفت سیاره.
آباء علوی
(~ عُ یُ) [ ع. ] (اِمر.)پدران آسمانی، کنایه از: هفت سیاره یا هفت آسمان.
آباجی
[ تر. ] (اِمر.) خواهر، آبجی.
آباد
[ ع. ] (اِ.) جِ ابد؛ جاوید بودنها.
آبادان
[ په. ] (ص مر.)
۱- معمور، دایر.
۲- مزروع، کاشته.
۳- پر، مشحون.
۴- سالم، تندرست.
۵- مأمون، ایمن.
۶- مرفه.
۷- شهر آبادان.
آبادانی
(حامص. اِ.)
۱- عمران، آبادی.
۲- منسوب به شهر «آبادان».
۳- آبادی، قریه.
۴- رفاه، آسایش.
۵- زراعت، کشاورزی.
آبادی
[ په. ] (حامص. اِ.)
۱- عمران، آبادانی.
۲- جای آباد.
۳- ده، قریه.
آبار
[ ع. ] (اِ.) جِ بئر؛ چاهها.
آبافت
(اِمر.)
۱- نوعی جامه گران بها.
۲- پارچهای محکم و خشن.
آبال
[ ع. ] (اِ.) جِ ابل ؛ شتران.
آبان
[ په. ] (اِ.)
۱- ایزد نگهبان آب.
۲- هشتمین ماه از سال خورشیدی.
۳- روز دهم هر ماه شمسی.
آبانگان
[ په. ] (اِمر.) جشنی که ایرانیان در روز دهم از ماه آبان برپا میکردند.
آبانگاه
(اِمر.)
۱- نام روز دهم از ماه فروردین. گویند اگر در این روز باران ببارد آبانگاه مردان است و مردان به آب درآیند و اگر نبارد آبانگاه زنان باشد و ایشان به آب درآیند و این عمل را بر خود شگون ...
آباژور
[ فر. ] (اِمر.) حباب و سرپوشی برای چراغ و مانند آن که نور را به پایین افکند.
آبتاب
(ص مر.) مشعشع، درخشان.