تو نیک و بد خود هم از خود بپرس چرا بایدت دیگری محتسب و من یتق الله یجعل له و یرزقه من حیث لا...
قصاید دیوان حافظ
غزلیات حافظ بر اساس نسخههای علامه قزوینی، شاملو، الهی قمشهای به همراه شرح نوشتاری و صوتی و خوانش ابیات.
قطعه ۰۲- سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق
سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست سرای قاضی یزد ارچه منبع فضل است خلاف نیست که علم نظر در آنجا...
قطعه ۰۳- آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه
آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه که در این مزرعه جز دانه خیرات نکشت ناف هفته بد و از ماه صفر کاف و الف که به گلشن شد و این گلخن پر دود بهشت آنکه میلش سوی حقبینی و حقگویی بود سال تاریخ وفاتش طلب از میل...
قطعه ۰۴- بهاء الحق و الدین طاب مثواه
بهاء الحق و الدین طاب مثواه امام سنت و شیخ جماعت چو میرفت از جهان این بیت میخواند بر اهل فضل و ارباب براعت به طاعت قرب ایزد میتوان یافت قدم در نه گرت هست استطاعت بدین دستور تاریخ وفاتش برون آر از حروف قرب...
قطعه ۰۵- قوت شاعره من سحر از فرط ملال
قوت شاعره من سحر از فرط ملال متنفر شده از بنده گریزان میرفت نقش خوارزم و خیال لب جیحون میبست با هزاران گله از ملک سلیمان میرفت میشد آن کس که جز او جان سخن کس نشناخت من همیدیدم و از کالبدم جان میرفت چون همیگفتمش ای مونس دیرینه من سخت میگفت و دلآزرده و گریان...
قطعه ۰۶- رحمان لایموت چو آن پادشاه را
رحمان لایموت چو آن پادشاه را دید آن چنان کز او عمل الخیر لایفوت جانش غریق رحمت خود کرد تا بود تاریخ این معامله رحمان...
قطعه ۰۷- به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق
به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد نخست پادشهی همچو او ولایت بخش که جان خویش بپرورد و داد عیش بداد دگر مربی اسلام شیخ مجدالدین که قاضیای به از او آسمان ندارد یاد دگر بقیه ابدال شیخ امین الدین که یمن همت او کارهای بسته گشاد دگر شهنشه دانش...
قطعه ۰۸- خسروا گوی فلک در خم چوگان توشد
خسروا گوی فلک در خم چوگان توشد ساحت کون ومکان عرصه میدان تو باد زلف خاتون ظفر شیفته پرچم توست دیده فتح ابد عاشق جولان تو باد ای که انشاء عطارد صفت شوکت توست عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد طیره جلوه طوبی قد چون سرو تو شد غیرت خلد برین ساحت ایوان تو باد نه به تنها...
قطعه ۰۹- دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد
دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد ذروه کاخ رتبتت راست ز فرط ارتفاع راهروان وهم را راه هزار ساله باد ای مه برج منزلت چشم و چراغ عالمی باده صاف دایمت در قدح و پیاله باد چون به هوای مدحتت زهره شود ترانهساز حاسدت از سماع آن محروم...
قطعه ۱۰- روح القدس آن سروش فرخ
روح القدس آن سروش فرخ بر قبه طارم زبرجد میگفت سحر گهی که یا رب در دولت و حشمت مخلد بر مسند خسروی بماناد منصور مظفر...
قطعه ۱۱- به سمع خواجه رسان ای ندیم وقتشناس
به سمع خواجه رسان ای ندیم وقتشناس به خلوتی که در او اجنبی صبا باشد لطیفهای به میان آر و خوش بخندانش به نکتهای که دلش را بدان رضا باشد پس آنگهش ز کرم این قدر به لطف بپرس که گر وظیفه تقاضا کنم روا...
قطعه ۱۲- شمهای از داستان عشق شورانگیز ماست
شمهای از داستان عشق شورانگیز ماست این حکایتها که از فرهاد و شیرین کردهاند هیچ مژگان دراز و عشوه جادو نکرد آنچه آن زلف دراز و خال مشکین کردهاند ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست قابل تغییر نبود آنچه تعیین کردهاند در سفالین کاسه رندان به خواری منگرید کاین حریفان...
قطعه ۱۳- اعظم قوام دولت و دین آنکه بر درش
اعظم قوام دولت و دین آنکه بر درش از بهر خاکبوس نمودی فلک سجود با آن وجود و آن عظمت زیر خاک رفت در نصف ماه ذیقعد از عرصه وجود تا کس امید جود ندارد دگر ز کس آمد حروف سال وفاتش امید...
قطعه ۱۴- دل منه بر دنیی و اسباب او
دل منه بر دنیی و اسباب او زانکه از وی کس وفاداری ندید کس عسل بینیش از این دکان نخورد کس رطب بیخار از این بستان نچید هر به ایامی چراغی بر فروخت چون تمام افروخت بادش دردمید بی تکلف هر که دل بر وی نهاد چون بدیدی خصم خود میپرورید شاه غازی خسرو گیتیستان آنکه از شمشیر...
قطعه ۱۵- بر سر بازار جانبازان منادی میزنند
بر سر بازار جانبازان منادی میزنند بشنوید ای ساکنان کوی رندی بشنوید دختر رز چند روزی شد که از ما گم شدهست رفت تا گیرد سر خود، هان و هان حاضر شوید جامهای دارد ز لعل و نیمتاجی از حباب عقل و دانش برد و شد تا ایمن از وی نغنوید هر که آن تلخم دهد حلوا بها جانش دهم ور بود...
قطعه ۱۶- برادر خواجه عادل طاب مثواه
برادر خواجه عادل طاب مثواه پس از پنجاه و نه سال از حیاتش به سوی روضه رضوان سفر کرد خدا راضی ز افعال و صفاتش خلیل عادلش پیوسته بر خوان وز آنجا فهم کن سال...
قطعه ۱۷- بر تو خوانم ز دفتر اخلاق
بر تو خوانم ز دفتر اخلاق آیتی در وفا و در بخشش هر که بخراشدت جگر به جفا همچو کان کریم زر بخشش کم مباش از درخت سایه فکن هر که سنگت زند ثمر بخشش از صدف یاد دار نکته حلم هر که برد سرت گهر...
قطعه ۱۸- زان حبه خضرا خور کز روی سبک روحی
زان حبه خضرا خور کز روی سبک روحی هر کاو بخورد یک جو بر سیخ زند سی مرغ زان لقمه که صوفی را در معرفت اندازد یک ذره و صد مستی یک دانه و صد...
قطعه ۱۹- مجد دین سرور و سلطان قضات اسماعیل
مجد دین سرور و سلطان قضات اسماعیل که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف که برون رفت از این خانه بینظم و نسق کنف رحمت حق منزل او دان و آنگه سال تاریخ وفاتش طلب از رحمت...
قطعه ۲۰- بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل
بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل خسرو روی زمین غوث زمان بواسحاق که به مه طلعت او نازد و خندد بر گل جمعه بیست و دوم ماه جمادی الاول در پسین بود که پیوسته شد از جزو به...
قطعه ۲۱- سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت...
قطعه ۲۲- سرور اهل عمایم شمع جمع انجمن
سرور اهل عمایم شمع جمع انجمن صاحب صاحبقران خواجه قوام الدین حسن سادس ماه ربیع الاخر اندر نیمروز روز آدینه به حکم کردگار ذوالمنن هفتصد و پنجاه و چار از هجرت خیرالبشر مهر را جوزا مکان و ماه را خوشه وطن مرغ روحش کاو همای آشیان قدس بود شد سوی باغ بهشت از دام این دار...
قطعه ۲۳- دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین به جای لوح سیمین در کنارش فلک بر سر نهادش لوح...
قطعه ۲۴- در این ظلمتسرا تا کی به بوی دوست بنشینم
در این ظلمتسرا تا کی به بوی دوست بنشینم گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو بیا ای طایر دولت بیاور مژده وصلی عسی الایام ان یرجعن قوما کالذی...
قطعه ۲۵- ای معرا اصل عالی جوهرت از حرص و آز
ای معرا اصل عالی جوهرت از حرص و آز وی مبرا ذات میمون اخترت از زرق و ریو در بزرگی کی روا باشد که تشریفات را از فرشته بازگیری آنگهی بخشی به...
قطعه ۲۶- ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست
ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست آرزو میبخشد و اسرار میدارد نگاه جنت نقد است اینجا عیش و عشرت تازه کن زانکه در جنت خدا بر بنده ننویسد گناه دوستداران دوستکامند و حریفان باادب پیشکاران نیکنام و صفنشینان نیکخواه ساز چنگ آهنگ عشرت صحن مجلس جای رقص خال جانان دانه دل...
قطعه ۲۷- به گوش جان رهی منهی ای ندا در داد
به گوش جان رهی منهی ای ندا در داد ز حضرت احدی لا اله الا الله که ای عزیز کسی را که خواریست نصیب حقیقت آنکه نیابد به زور منصب و جاه به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد گلیم بخت کسی را که بافتند...
قطعه ۲۸- به روز شنبه سادس ز ماه ذی الحجه
به روز شنبه سادس ز ماه ذی الحجه به سال هفتصد و شصت از جهان بشد ناگاه ز شاهراه سعادت به باغ رضوان رفت وزیر کامل ابونصر خواجه فتح...
قطعه ۲۹- به من سلام فرستاد دوستی امروز
به من سلام فرستاد دوستی امروز که ای نتیجه کلکت سواد بینایی پس از دو سال که بختت به خانه باز آورد چرا ز خانه خواجه به در نمیآیی جواب دادم و گفتم بدار معذورم که این طریقه نه خودکامیست و خودرایی وکیل قاضیام اندر گذر کمین کردهست به کف قباله دعوی چو مار شیدایی که گر...
قطعه ۳۰- گدا اگر گهر پاک داشتی در اصل
گدا اگر گهر پاک داشتی در اصل بر آب نقطه شرمش مدار بایستی ور آفتاب نکردی فسوس جام زرش چرا تهی ز می خوشگوار بایستی وگر سرای جهان را سر خرابی نیست اساس او به از این استوار بایستی زمانه گر نه زر قلب داشتی کارش به دست آصف صاحب عیار بایستی چو روزگار جز این یک عزیز بیش نداشت...
قطعه ۳۱- آن میوه بهشتی کمد به دستت ای جان
آن میوه بهشتی کمد به دستت ای جان در دل چرا نکشتی از دست چون بهشتی تاریخ این حکایت گر از تو باز پرسند سرجملهاش فروخوان از میوه...
قطعه ۳۲- خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا
خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا ای جلال تو به انواع هنر ارزانی همه آفاق گرفت و همه اطراف گشاد صیت مسعودی و آوازه شه سلطانی گفته باشد مگرت ملهم غیب احوالم این که شد روز سفیدم چو شب ظلمانی در سه سال آنچه بیندوختم از شاه و وزیر همه بربود به یک دم فلک چوگانی دوش در خواب چنان...
قطعه ۳۳- ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار
ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار تا تن خاکی من عین بقا گردانی چشم بر دور قدح دارم و جان بر کف دست به سر خواجه که تا آن ندهی نستانی همچو گل بر چمن از باد میفشان دامن زانکه در پای تو دارم سر جانافشانی بر مثانی و مثالث بنواز ای مطرب وصف آن ماه که در حسن ندارد...
قطعه ۳۴- پادشاها لشکر توفیق همراه تو اند
پادشاها لشکر توفیق همراه تو اند خیز اگر بر عزم تسخیر جهان ره میکنی با چنین جاه و جلال از پیشگاه سلطنت آگهی و خدمت دلهای آگه میکنی با فریب رنگ این نیلی خم زنگارفام کار بر وفق مراد صبغه الله میکنی آن که ده با هفت و نیم آورد بس سودی نکرد فرصتت بادا که هفت و نیم با ده...