جز نقش تو در نظر نیامد ما را جز کوی تو رهگذر نیامد ما را خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت حقا که به چشم در نیامد ما...
قصاید دیوان حافظ
غزلیات حافظ بر اساس نسخههای علامه قزوینی، شاملو، الهی قمشهای به همراه شرح نوشتاری و صوتی و خوانش ابیات.
رباعی ۰۲- بر گیر شراب طربانگیز و بیا
بر گیر شراب طربانگیز و بیا پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا مشنو سخن خصم که بنشین و مرو بشنو ز من این نکته که برخیز و...
رباعی ۰۳- گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات
گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا شادی همه لطیفه گویان...
رباعی ۰۴- ماهی که قدش به سرو میماند راست
ماهی که قدش به سرو میماند راست آیینه به دست و روی خود میآراست دستارچهای پیشکشش کردم گفت وصلم طلبی زهی خیالی که...
رباعی ۰۵- من باکمر تو در میان کردم دست
من باکمر تو در میان کردم دست پنداشتمش که در میان چیزی هست پیداست از آن میان چو بربست کمر تا من ز کمر چه طرف خواهم...
رباعی ۰۶- تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست تا بنده تو شدهست تابنده شدهست زان روی که از شعاع نور رخ تو خورشید منیر و ماه تابنده...
رباعی ۰۷- هر روز دلم به زیر باری دگر است
هر روز دلم به زیر باری دگر است در دیده من ز هجر خاری دگر است من جهد همیکنم قضا میگوید بیرون ز کفایت تو کاری...
رباعی ۰۸- ماهم که رخش روشنی خور بگرفت
ماهم که رخش روشنی خور بگرفت گرد خط او چشمه کوثر بگرفت دلها همه در چاه زنخدان انداخت وآنگه سر چاه را به عنبر...
رباعی ۰۹- امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت وز بستر عافیت برون خواهم خفت باور نکنی خیال خود را بفرست تا در نگرد که بیتو چون خواهم...
رباعی ۱۰- نی قصه آن شمع چگل بتوان گفت
نی قصه آن شمع چگل بتوان گفت نی حال دل سوخته دل بتوان گفت غم در دل تنگ من از آن است که نیست یک دوست که با او غم دل بتوان...
رباعی ۱۱- اول به وفا می وصالم درداد
اول به وفا می وصالم درداد چون مست شدم جام جفا را سرداد پر آب دو دیده و پر از آتش دل خاک ره او شدم به بادم...
رباعی ۱۲- نی دولت دنیا به ستم میارزد
نی دولت دنیا به ستم میارزد نی لذت مستیاش الم میارزد نه هفت هزار ساله شادی جهان این محنت هفت روزه غم...
رباعی ۱۳- هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد هر پاکروی که بود تردامن شد گویند شب آبستن و این است عجب کاو مرد ندید از چه آبستن...
رباعی ۱۴- چون غنچه گل قرابهپرداز شود
چون غنچه گل قرابهپرداز شود نرگس به هوای می قدح ساز شود فارغ دل آن کسی که مانند حباب هم در سر میخانه سرانداز...
رباعی ۱۵- با می به کنار جوی میباید بود
با می به کنار جوی میباید بود وز غصه کنارهجوی میباید بود این مدت عمر ما چو گل ده روز است خندان لب و تازهروی میباید...
رباعی ۱۶- این گل ز بر همنفسی میآید
این گل ز بر همنفسی میآید شادی به دلم از او بسی میآید پیوسته از آن روی کنم همدمیاش کز رنگ ویام بوی کسی...
رباعی ۱۷- از چرخ به هر گونه همی دار امید
از چرخ به هر گونه همیدار امید وز گردش روزگار میلرز چو بید گفتی که پس از سیاه رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت...
رباعی ۱۸- ایام شباب است شراب اولیتر
ایام شباب است شراب اولیتر با سبز خطان باده ناب اولیتر عالم همه سر به سر رباطیست خراب در جای خراب هم خراب...
رباعی ۱۹- خوبان جهان صید توان کرد به زر
خوبان جهان صید توان کرد به زر خوش خوش بر از ایشان بتوان خورد به زر نرگس که کله دار جهان است ببین کاو نیز چگونه سر درآورد به...
رباعی ۲۰- سیلاب گرفت گرد ویرانه عمر
سیلاب گرفت گرد ویرانه عمر وآغاز پری نهاد پیمانه عمر بیدار شو ای خواجه که خوش خوش بکشد حمال زمانه رخت از خانه...
رباعی ۲۱- عشق رخ یار بر من زار مگیر
عشق رخ یار بر من زار مگیر بر خسته دلان رند خمار مگیر صوفی چو تو رسم رهروان میدانی بر مردم رند نکته بسیار...
رباعی ۲۲- در سنبلش آویختم از روی نیاز
در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودازده را کار بساز گفتا که لبم بگیر و زلفم بگذار در عیش خوشآویز نه در عمر...
رباعی ۲۳- مردی ز کننده در خیبر پرس
مردی ز کننده در خیبر پرس اسرار کرم ز خواجه قنبر پرس گر طالب فیض حق به صدقی حافظ سر چشمه آن ز ساقی کوثر...
رباعی ۲۴- چشم تو که سحر بابل است استادش
چشم تو که سحر بابل است استادش یا رب که فسونها برواد از یادش آن گوش که حلقه کرد در گوش جمال آویزه در ز نظم حافظ...
رباعی ۲۵- ای دوست دل از جفای دشمن درکش
ای دوست دل از جفای دشمن درکش با روی نکو شراب روشن درکش با اهل هنر گوی گریبان بگشای وز نااهلان تمام دامن...
رباعی ۲۶- ماهی که نظیر خود ندارد به جمال
ماهی که نظیر خود ندارد به جمال چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال در سینه دلش ز نازکی بتوان دید ماننده سنگ خاره در آب...
رباعی ۲۷- در باغ چو شد باد صبا دایه گل
در باغ چو شد باد صبا دایه گل بربست مشاطهوار پیرایه گل از سایه به خورشید اگرت هست امان خورشید رخی طلب کن و سایه...
رباعی ۲۸- لب باز مگیر یک زمان از لب جام
لب باز مگیر یک زمان از لب جام تا بستانی کام جهان از لب جام در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است این از لب یار خواه و آن از لب...
رباعی ۲۹- در آرزوی بوس و کنارت مردم
در آرزوی بوس و کنارت مردم وز حسرت لعل آبدارت مردم قصه نکنم دراز کوتاه کنم بازآ بازآ کز انتظارت...
رباعی ۳۰- عمری ز پی مراد ضایع دارم
عمری ز پی مراد ضایع دارم وز دور فلک چیست که نافع دارم با هر که بگفتم که تو را دوست شدم شد دشمن من وه که چه طالع...
رباعی ۳۱- من حاصل عمر خود ندارم جز غم
من حاصل عمر خود ندارم جز غم در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم یک همدم باوفا ندیدم جز درد یک مونس نامزد ندارم جز...
رباعی ۳۲- چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن
چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن با لشگر غم چه بایدت کوشیدن سبز است لبت ساغر از او دور مدار می بر لب سبزه خوش بود...
رباعی ۳۳- ای شرمزده غنچه مستور از تو
ای شرمزده غنچه مستور از تو حیران و خجل نرگس مخمور از تو گل با تو برابری کجا یارد کرد کاو نور ز مه دارد و مه نور از...
رباعی ۳۴- چشمت که فسون و رنگ میبازد از او
چشمت که فسون و رنگ میبازد از او افسوس که تیر جنگ میبارد از او بس زود ملول گشتی از همنفسان آه از دل تو که سنگ میبارد از...
رباعی ۳۵- ای باد حدیث من نهانش میگو
ای باد حدیث من نهانش میگو سر دل من به صد زبانش میگو میگو نه بدانسان که ملالش گیرد میگو سخنی و در میانش...
رباعی ۳۶- ای سایه سنبلت سمن پرورده
ای سایه سنبلت سمن پرورده یاقوت لبت در عدن پرورده همچون لب خود مدام جان میپرور زان راح که روحیست به تن...
رباعی ۳۷- گفتی که تو را شوم مدار اندیشه
گفتی که تو را شوم مدار اندیشه دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه کو صبر و چه دل، کنچه دلش میخوانند یک قطره خون است و هزار...
رباعی ۳۸- آن جام طرب شکار بر دستم نه
آن جام طرب شکار بر دستم نه وان ساغر چون نگار بر دستم نه آن میکه چو زنجیر بپیچد بر خود دیوانه شدم بیار بر دستم...
رباعی ۳۹- با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی
با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی کنجی و فراغتی و یک شیشه می چون گرم شود ز باده ما را رگ و پی منت نبریم یک جو از حاتم...
رباعی ۴۰- قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای ما را نگذارد که درآییم ز پای تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای سرپنجه دشمن افکن ای شیر...
رباعی ۴۱- ای کاش که بخت سازگاری کردی
ای کاش که بخت سازگاری کردی با جور زمانه یار یاری کردی از دست جوانیام چو بربود عنان پیری چو رکاب پایداری...
رباعی ۴۲- گر همچو من افتاده این دام شوی
گر همچو من افتاده این دام شوی ای بس که خراب باده و جام شوی ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم با ما منشین اگر نه بدنام...