مولوی
-
غزل شمارهٔ ۳۲۳۰
یا سندا لحاظه عاقلتی و مسکنی یا ملکا جواره مکتنفی و مؤمنی انت عماد بنیتی انت عتاد منیتی انت کمال…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۹۴
یک شفتالو از آن لب عنابی پر کرد جهان ز بوی سیب و آبی هم پردهٔ شب درید و هم…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۹۳
یکدم غم جان دار غم نان تا کی وز پرورش این تن نادان تا کی اندر ره طبل اشکم و…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۹۲
یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی شاگرد که بودی که چنین استادی خوبی و کرم را چو نکو…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۹۱
یاد تو کنم میان یادم باشی لب بگشایم در این گشادم باشی گر شاد شوم ضمیر شادم باشی حیله طلبم…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۹۰
همسایگی مست فزاید مستی چون مست شوی بازرهی از هستی در رستهٔ مردان چو نشستی رستی بر باده زنی ز…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۹
هم دل به دلستانت رساند روزی هم جان سوی جانانت رساند روزی از دست مده دامن دردی که تراست کان…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۸
همدست همه دست زنانم کردی دو گوش کشان همچو کمانم کردی خائیه بهر دهان چو نانم کردی فیالجمله چنان شد…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۷
هر لحظه مها پیش خودم میخوانی احوال همی پرسی و خود میدانی تو سرو روانی و سخن پیش تو باد…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۶
هرکس کسکی دارد و هرکس یاری هرکس هنری دارد و هرکس کاری مائیم و خیال یار و این گوشهٔ دل…
بیشتر بخوانید »