سعدی
-
گفتار اندر گزاردن شکر نعمتها
شب از بهر آسایش تست و روز مه روشن و مهر گیتی فروز اگر باد و برف است و باران…
بیشتر بخوانید » -
گفتار اندر بخشایش بر ناتوانان و شکر نعمت حق در توانایی
نداند کسی قدر روز خوشی مگر روزی افتد به سختی کشی زمستان درویش در تنگ سال چه سهل است پیش…
بیشتر بخوانید » -
حکایت سلطان طغرل و هندوی پاسبان
شنیدم که طغرل شبی در خزان گذر کرد بر هندوی پاسبان ز باریدن برف و باران و سیل به لرزش…
بیشتر بخوانید » -
حکایت
جوانی سر از رأی مادر بتافت دل دردمندش به آذر بتافت چو بیچاره شد پیشش آورد مهد که ای سست…
بیشتر بخوانید » -
گفتار اندر صنع باری عز اسمه در ترکیب خلقت انسان
ببین تا یک انگشت از چند بند به صنع الهی به هم درفگند پس آشفتگی باشد و ابلهی که انگشت…
بیشتر بخوانید » -
حکایت اندر معنی شکر منعم
ملک زادهای ز اسب ادهم فتاد به گردن درش مهره برهم فتاد چو پیلش فرو رفت گردن به تن نگشتی…
بیشتر بخوانید » -
گفتار اندر سلامت گوشهنشینی و صبر بر ایذاء خلق
اگر در جهان از جهان رستهای است، در از خلق بر خویشتن بستهای است کس از دست جور زبانها نرست…
بیشتر بخوانید » -
حکایت
چوانی هنرمند فرزانه بود که در وعظ چالاک و مردانه بود نکونام و صاحبدل و حق پرست خط عارضش خوشتر…
بیشتر بخوانید » -
سر آغاز
نفس مینیارم زد از شکر دوست که شکری ندانم که در خورد اوست عطائی است هر موی از او بر…
بیشتر بخوانید » -
گفتار اندر پرهیز کردن از صحبت احداث
خرابت کند شاهد خانه کن برو خانه آباد گردان به زن نشاید هوس باختن با گلی که هر بامدادش بود…
بیشتر بخوانید »