مثنوی معنوی
-
بخش ۱۴۰ – مثل
آنچنان که گفت مادر بچه را گر خیالی آیدت در شب فرا یا بگورستان و جای سهمگین تو خیالی بینی…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۳۹ – وصیت کردن آن شخص کی بعد از من او برد مال مرا از سه فرزند من کی کاهلترست
آن یکی شخص به وقت مرگ خویش گفت بود اندر وصیت پیشپیش سه پسر بودش چو سه سرو روان وقف…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۳۸ – رجوع کردن بدان قصه کی شاهزاده بدان طغیان زخم خورد از خاطر شاه پیش از استکمال فضایل دیگر از دنیا برفت
قصه کوته کن که رای نفس کور برد او را بعد سالی سوی گور شاه چون از محو شد سوی…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۳۷ – رجوع کردن به قصهٔ پروردن حق تعالی نمرود را بیواسطهٔ مادر و دایه در طفلی
حاصل آن روضه چو باغ عارفان از سموم صرصر آمد در امان یک پلنگی طفلکان نو زاده بود گفتم او…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۳۶ – کرامات شیخ شیبان راعی قدس الله روحه العزیز
همچو آن شیبان که از گرگ عنید وقت جمعه بر رعا خط میکشید تا برون ناید از آن خط گوسفند…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۳۵ – خطاب حق تعالی به عزرائیل علیهالسلام کی ترا رحم بر کی بیشتر آمد ازین خلایق کی جانشان قبض کردی و جواب دادن عزرائیل حضرت را
حق به عزرائیل میگفت ای نقیب بر کی رحم آمد ترا از هر کئیب گفت بر جمله دلم سوزد به…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۳۴ – وسوسهای کی پادشاهزاده را پیدا شد از سبب استغنایی و کشفی کی از شاه دل او را حاصل شده بود و قصد ناشکری و سرکشی میکرد شاه را از راه الهام و سر شاه را خبر شد دلش درد کرد روح او را زخمی زد چنانک صورت شاه را خبر نبود الی آخره
چون مسلم گشت بیبیع و شری از درون شاه در جانش جری قوت میخوردی ز نور جان شاه ماه جانش…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۳۳ – متوفی شدن بزرگین از شهزادگان و آمدن برادر میانین به جنازهٔ برادر کی آن کوچکین صاحبفراش بود از رنجوری و نواختن پادشاه میانین را تا او هم لنگ احسان شد ماند پیش پادشاه صد هزار از غنایم غیبی و غنی بدو رسید از دولت و نظر آن شاه مع تقریر بعضه
کوچکین رنجور بود و آن وسط بر جنازهٔ آن بزرگ آمد فقط شاه دیدش گفت قاصد کین کیست که از…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۳۲ – در بیان آنک دوزخ گوید کی قنطرهٔ صراط بر سر اوست ای ممن از صراط زودتر بگذر زود بشتاب تا عظمت نور تو آتش ما را نکشد جز یا ممن فان نورک اطفاء ناری
زآتش عاشق ازین رو ای صفی میشود دوزخ ضعیف و منطقی گویدش بگذر سبک ای محتشم ورنه ز آتشهای تو…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۳۱ – باز آمدن به شرح قصهٔ شاهزاده و ملازمت او در حضرت شاه
شاهزاده پیش شه حیران این هفت گردون دیده در یک مشت طین هیچ ممکن نه ببحثی لب گشود لیک جان…
بیشتر بخوانید »