مثنوی معنویدفتر ششممولوی

بخش ۱۳۶ – کرامات شیخ شیبان راعی قدس الله روحه العزیز

هم‌چو آن شیبان که از گرگ عنید

وقت جمعه بر رعا خط می‌کشید

تا برون ناید از آن خط گوسفند

نه در آید گرگ و دزد با گزند

بر مثال دایرهٔ تعویذ هود

که اندر آن صرصر امان آل بود

هشت روزی اندرین خط تن زنید

وز برون مثله تماشا می‌کنید

بر هوا بردی فکندی بر حجر

تا دریدی لحم و عظم از هم‌دگر

یک گره را بر هوا درهم زدی

تا چو خشخاش استخوان ریزان شدی

آن سیاست را که لرزید آسمان

مثنوی اندر نگنجد شرح آن

گر به طبع این می‌کنی ای باد سرد

گرد خط و دایرهٔ آن هود گرد

ای طبیعی فوق طبع این ملک بین

یا بیا و محو کن از مصحف این

مقریان را منع کن بندی بنه

یا معلم را به مال و سهم ده

عاجزی و خیره کن عجز از کجاست

عجز تو تابی از آن روز جزاست

عجزها داری تو در پیش ای لجوج

وقت شد پنهانیان را نک خروج

خرم آن کین عجز و حیرت قوت اوست

در دو عالم خفته اندر ظل دوست

هم در آخر عجز خود را او بدید

مرده شد دین عجایز را گزید

چون زلیخا یوسفش بر وی بتافت

از عجوزی در جوانی راه یافت

زندگی در مردن و در محنتست

آب حیوان در درون ظلمتست

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا