قصاید
-
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ – تغزل و ستایش صاحب دیوان
من آن بدیع صفت را به ترک چون گویم که دل ببرد به چوگان زلف چون گویم گرم به هر…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰
جهان بگشتم و آفاق سر به سر دیدم به مردمی که گر از مردمی اثر دیدم مگر که مرد وفادار…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ – بازگردیدن پادشاه اسلام از سفر عراق
المنهلله که نمردیم و بدیدیم دیدار عزیزان و به خدمت برسیدیم در رفتن و بازآمدن رایت منصور بس فاتحه خواندیم…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ – در تهنیت اتابک مظفرالدین سلجوقشاه ابن سلغر
خدای را چه توان گفت شکر فضل و کرم بدین نظر که دگرباره کرد بر عالم به دور دولت سلجوقشاه…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ – در ستایش امیرانکیانو
بسی صورت بگردیدست عالم وزین صورت بگردد عاقبت هم عمارت با سرای دیگر انداز که دنیا را اساسی نیست محکم…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ – پند و موعظه
توانگری نه به مالست پیش اهل کمال که مال تا لب گورست و بعد از آن اعمال من آنچه شرط…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ – در تنبیه و موعظه
ان هوی النفس یقد العقال لایتهدی و یعی ما یقال خاک من و تست که باد شمال میبردش سوی یمین…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ – در ستایش علاءالدین جوینی صاحب دیوان
هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل به صورتی ندهد صورتیست لایعقل اگر همین خور و خوابست حاصل…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ – در وصف شیراز
خوشا سپیدهدمی باشد آنکه بینم باز رسیده بر سر الله اکبر شیراز بدیده بار دگر آن بهشت روی زمین که…
بیشتر بخوانید » -
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳ – در مدح امیر سیفالدین (محمد)
شکر و فضل خدای غزوجل که امیر بزرگوار اجل شرف خاندان و دولت و ملک خانه تحویل کرد و جامه…
بیشتر بخوانید »