باب پنجم در رضاسعدی

حکایت طبیب و کرد

شبی کردی از درد پهلو نخفت

طبیبی در آن ناحیت بود و گفت

از این دست کو برگ رز می‌خورد

عجب دارم ار شب به پایان برد

که در سینه پیکان تیر تتار

به از نقل ماکول ناسازگار

گر افتد به یک لقمه در روده پیچ

همه عمر نادان برآید به هیچ

قضا را طبیب اندر آن شب بمرد

چهل سال از این رفت و زنده‌ست کرد

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا