قصاید و قطعات عربیسعدی

فی الغزل

علی قلبی العدوان من عینی التی

دعته الی تیه الهوی فاضلت

مسافر وادی الحب لم یرج مخلصا

سلام علی سکان ارضی و خلتی

متی طلع البدر اشتعلت صبابه

بما فی فادی من بدور اکله

اهذا هلال العید ام تحت برقع

تلوح جباه العین شبه اهله؟

علت زفراتی فوق صوت حدائهم

غداه استقلوا والمطایا اقلت

کأن جفونی عاهدت بعد بعدهم

بان لم تزل تبکی اسی و تألت

تبعت الهوی حتی زللت عن الهدی

و هذی الذی القی عقوبه زلتی

اخلای مما حل بی شمت العدی

اتشمت اعدائی و انتم اخلتی؟

و ان کان بلوائی و ذلی بامرکم

فاشکر بلوائی و ارضی مذلتی

عشیه ذکراکم تسیل مدامعی

و بی ظماء لاینقع السیل غلتی

ایمنع مثلی من ملازمه الهوی

و قد جبلت فی النفس قبل جبلتی

رسوم اصطباری لم یزل مطرالاسی

یهدمها حتی عفت و اضمحلت

و ما کان قلبی غیر مجتنب الهوی

فدلته عینی بالغرور و دلت

الم ترنی فی روضه الحب کلما

ذوت مطرت سحب العیون فبلت

اما کان قتل المسلمین مجرما؟

لحا الله سمر الحی کیف استحلت؟

وها نفس السعدی اولی تحیه

تبلغکم ریح الصبا حیث حلت

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا