مثنوی معنویدفتر چهارممولوی

بخش ۱۳ – عذر خواستن آن عاشق از گناه خویش به تلبیس و روی پوش و فهم کردن معشوق آن را نیز

گفت عاشق امتحان کردم مگیر

تا ببینم تو حریفی یا ستیر

من همی دانستمت بی‌امتحان

لیک کی باشد خبر هم‌چون عیان

آفتابی نام تو مشهور و فاش

چه زیانست ار بکردم ابتلاش

تو منی من خویشتن را امتحان

می‌کنم هر روز در سود و زیان

انبیا را امتحان کرده عدات

تا شده ظاهر ازیشان معجزات

امتحان چشم خود کردم به نور

ای که چشم بد ز چشمان تو دور

این جهان هم‌چون خرابست و تو گنج

گر تفحص کردم از گنجت مرنج

زان چنین بی‌خردگی کردم گزاف

تا زنم با دشمنان هر بار لاف

تا زبانم چون ترا نامی نهد

چشم ازین دیده گواهیها دهد

گر شدم در راه حرمت راه‌زن

آمدم ای مه به شمشیر و کفن

جز به دست خود مبرم پا و سر

که ازین دستم نه از دست دگر

از جدایی باز می‌رانی سخن

هر چه خواهی کن ولیکن این مکن

در سخن آباد این دم راه شد

گفت امکان نیست چون بیگاه شد

پوستها گفتیم و مغز آمد دفین

گر بمانیم این نماند همچنین

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا