مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۳۶ – وحی آمدن به مادر موسی کی موسی را در آب افکن

باز وحی آمد که در آبش فکن

روی در اومید دار و مو مکن

در فکن در نیلش و کن اعتماد

من ترا با وی رسانم رو سپید

این سخن پایان ندارد مکرهاش

جمله می‌پیچید هم در ساق و پاش

صد هزاران طفل می‌کشت او برون

موسی اندر صدر خانه در درون

از جنون می‌کشت هر جا بد جنین

از حیل آن کورچشم دوربین

اژدها بد مکر فرعون عنود

مکر شاهان جهان را خورده بود

لیک ازو فرعون‌تر آمد پدید

هم ورا هم مکر او را در کشید

اژدها بود و عصا شد اژدها

این بخورد آن را به توفیق خدا

دست شد بالای دست این تا کجا

تا بیزدان که الیه المنتهی

کان یکی دریاست بی غور و کران

جمله دریاها چو سیلی پیش آن

حیله‌ها و چاره‌ها گر اژدهاست

پیش الا الله آنها جمله لاست

چون رسید اینجا بیانم سر نهاد

محو شد والله اعلم بالرشاد

آنچ در فرعون بود اندر تو هست

لیک اژدرهات محبوس چهست

ای دریغ این جمله احوال توست

تو بر آن فرعون بر خواهیش بست

گر ز تو گویند وحشت زایدت

ور ز دیگر آفسان بنمایدت

چه خرابت می‌کند نفس لعین

دور می‌اندازدت سخت این قرین

آتشت را هیزم فرعون نیست

ورنه چون فرعون او شعله‌زنیست

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا