غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۷۹۶

ای که جان‌ها خاک پایت صورت اندیش آمدی

دست بر در نه درآ در خانه خویش آمدی

نیست بر هستی شکستی گرد چون انگیختی

چون تو پس کردی جهان چونی چو واپیش آمدی

در دو عالم قاعده نیش است وآنگه ذوق نوش

تو ورای هر دو عالم نوش بی‌نیش آمدی

خویش را ذوقی بود بیگانه را ذوق نوی

هم قدیمی هم نوی بیگانه و خویش آمدی

بر دل و جان قلندر ریش و مرهم هر دو تو

فقر را ای نور مطلق مرهم و ریش آمدی

کیش هفتاد و دو ملت جمله قربان تواند

تا تو شاهنشاه باقربان و باکیش آمدی

ای که بر خوان فلک با ماه همکاسه شدی

ماه را یک لقمه کردی کآفتابیش آمدی

عقل و حس مهتاب را کی گز تواند کرد لیک

داندی خورشید بی‌گز کز مهان بیش آمدی

عشق شمس الدین تبریزی که عید اکبر است

کی تو را قربان کند چون لاغری میش آمدی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا