مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۳۰ – جمع آمدن عمران به مادر موسی و حامله شدن مادر موسی علیه‌السلام

شب برفت و او بر آن درگاه خفت

نیم‌شب آمد پی دیدنش جفت

زن برو افتاد و بوسید آن لبش

بر جهانیدش ز خواب اندر شبش

گشت بیدار او و زن را دید خوش

بوسه باران کرده از لب بر لبش

گفت عمران این زمان چون آمدی

گفت از شوق و قضای ایزدی

در کشیدش در کنار از مهر مرد

بر نیامد با خود آن دم در نبرد

جفت شد با او امانت را سپرد

پس بگفت ای زن نه این کاریست خرد

آهنی بر سنگ زد زاد آتشی

آتشی از شاه و ملکش کین‌کشی

من چو ابرم تو زمین موسی نبات

حق شه شطرنج و ما ماتیم مات

مات و برد از شاه می‌دان ای عروس

آن مدان از ما مکن بر ما فسوس

آنچ این فرعون می‌ترسد ازو

هست شد این دم که گشتم جفت تو

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا