غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۸۸۷

روبهکی دنبه برد شیر مگر خفته بود

جان نبرد خود ز شیر روبه کور و کبود

قاصد ره داد شیر ور نه کی باور کند

این چه که روباه لنگ دنبه ز شیری ربود

گوید گرگی بخورد یوسف یعقوب را

شیر فلک هم بر او پنجه نیارد گشود

هر نفس الهام حق حارس دل‌های ماست

از دل ما کی برد میمنه دیو حسود

دست حق آمد دراز با کف حق کژ مباز

در ره حق هر کی کاشت دانه جو جو درود

هر که تو را کرد خوار رو به خدایش سپار

هر کی بترساندت روی به حق آر زود

غصه و ترس و بلا هست کمند خدا

گوش کشان آردت رنج به درگاه جود

یارب و یارب کنان روی سوی آسمان

آب ز دیده روان بر رخ زردت چو رود

سبزه دمیده ز آب بر دل و جان خراب

صبح گشاده نقاب ذلک یوم الخلود

گر سر فرعون را درد بدی و بلا

لاف خدایی کجا دردهدی آن عنود

چون دم غرقش رسید گفت اقل العبید

کفر شد ایمان و دید چونک بلا رو نمود

رنج ز تن برمدار در تک نیلش درآر

تا تن فرعون وار پاک شود از جحود

نفس به مصرست امیر در تک نیلست اسیر

باش بر او جبرئیل دود برآور ز عود

عود بخیلست او بو نرساند به تو

راز نخواهد گشا تا نکشد نار و دود

مفخر تبریز گفت شمس حق و دین نهفت

رو ترش از توست عشق سرکه نشاید فزود

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا