غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۷۳۵

به گوش من برسانید هجر تلخ پیام

که خواب شیرین بر عاشقان شده‌ست حرام

بکرد بر خور و بر خواب چارتکبیری

هر آن کسی که بر او کرد عشق نیم سلام

به من نگر که بدیدم هزار آزادی

چو عشق را دل و جانم کنیزک است و غلام

عظیم نور قدیم است عشق پیش خواص

اگر چه صورت و شهوت بود به پیش عوام

دلم چو زخم نیابد رود که توبه کند

مخند بر من و بر خود کدام توبه کدام

زهی گناه که کفر است توبه کردن از او

نه پس طریق گریز و نه پیش جای مقام

به چار مذهب خونش حلال و ریختنی

از آنک عشق نریزد به غیر خون کرام

بکش مرا که چو کشتی به عشق زنده شدم

خموش کردم و مردم تمام گشت کلام

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا