فرهنگ معین
لیست واژهها (تعداد کل: 32,490)
یوم الله
(~ُ لْ لا) [ ع. ] (اِمر.) روز مقدس، روز گرامی.
یوم الموعود
(~. مَ) [ ع. ] (اِمر.) روز قیامت، روز رستخیز.
یومیه
(یُ یِ) [ ع - فا. ] (ق.) روزانه، مخارج روزانه.
یون
(اِ.) نمد زین، روپوش زین.
یونت ئیل
[ تر. ] (اِ.) هفتمین سال از دورة ۱۲ سالة ترکی.
یونجه
(یُ جِ) [ تر. ] (اِ.) گیاهی است از نوع اسپرس که خوراک چهارپایان است.
یونسکو
(نِ کُ) [ انگ. ]Unesco (اِ.) سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی.
یونولیت
(یُ نُ) [ انگ. ] (اِ.) نام تجاری مادهای سبک و متخلخل و معمولاً سفید که در بسته بندی و عایق کاری کاربرد دارد، فیبر سفید.
یونیسف
(س) [ انگ. ]Unicef (اِ.) سازمانی وابسته به سازمان ملل متحد که هدفش کمک به بهداشت کودکان و مادران است.
یوگا
[ سنس. ] (اِ.) مجموعهای از تمرینهای بدنی برای تأمین تن درستی و به دست آوردن قدرت روحی.
یویو
(یُ یُ) (اِ.) نوعی اسباب بازی کودکان.
یک
(~.) (ص)۱ - تنها و بی همتا.
۲- نخست، اول.
۳- (کن.) درجة بالا، بسیار خوب.
یک اسبه
(~. اَ بِ) (اِ.) (ص مر.)
۱- دارای یک اسب.
۲- یک تنه، به تنهایی.
۳- (اِ.) آفتاب.
یک انداز
(~. اَ)
۱- (ص مر.) برابر.
۲- (اِ.) تیر کاری که با یک بار انداختن شکار یا دشمن را از پا درمی آورد.
یک بخته
(~. بَ تِ)(ص.) زنی که در زندگی بیش از یک شوهر نکرده باشد.
یک بند
(~. بَ) (ق مر.) پیوسته، پشت سر هم.
یک تنه
(~. تَ نِ) (ق.) تنها به تنهایی.
یک تیغ
(~.) (ص مر.)
۱- متحد در جنگ.
۲- (عا.) یک دست، یکسره.
یک جا
(~.) (ق.)
۱- با هم، با یکدیگر.
۲- همگی، به کلی.
یک دل
(یَ یا یِ. دِ) (ص مر.)
۱- متحدالقول، یک زبان.
۲- صمیمی، مخلص.