غزل ۴۸۱- بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
۱ | بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی | خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی |
۲ | آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد | حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی |
۳ | گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است | عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی |
۴ | تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف | مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی |
۵ | اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان | گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی |
۶ | خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات | مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی |
۷ | کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ | ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی |
۸ | ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن | که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی |
وزن غزل: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
۱ این نکته را بپذیر تا خود را از غم خلاص کنی: اگر طلب رزق و روزیای را بخوری که برای تو مقرر نشده، بایستی خون بخوری.
خون خوردن: نوشیدن خون و به کنایه زحمت بسیار کشیدن و قصه خوردن.
مقصود اینکه روزی هر کس در سرنوشت او معلوم شده و اگر غیر از آن چیزی که برایش مقرر شده بخواهد رنج بسیار خواهد برد.
خون خوردن در معنی حقیقی خود این است که در سالهای مجاعه مردمی که از گرسنگی محکوم به مرگ بودند ناگزیر خون دلمه شده حیوانات ذبح شده را میخوردند و این کیفیت به نهایت درجه فقر و استیصال تعبیر شده است. خون خوری در این بیت به این معنی نیز ایهام دارد.
۲ سرانجام گل کوزهگران میشوی -به خاک بدل میشوی و از خاکت کوزهگران کوزه میسازند- حالا فکر کوزهای کن که آن را از شراب پر کنی.
۳ اگر از آن آدمهایی هستی که هوس رفتن به بهشت داری؛ میتوانی با آدمهایی از نسل پری -مثل حوریان بهشت زیبا- عیش و عشرت کنی.
یعنی میتوانی در همین جهان با دلبرانی مثل حوریان بهشتی عیش کنی و لذت بهشت را دریابی.
۴ بر مقام و منصب بزرگان بیمناسبت نمیتوان تکیه زد؛ مگر وقتی که همه وسائل بزرگی را آماده کرده باشی.
به گزاف: بیهوده، بیسبب
ظاهرا مضمون این بیت نظامی مورد استفاده شاعر قرار گرفته است:
دلا تا بزرگی نیاری به دست | به جای بزرگان نباید نشست |
۵ ای سرو زیبایان اجر و مزد بسیار برای تو خواهد بود؛ اگر به فرهاد دل از دست رفته التفاتی کنی.
دل افتاده: دل از دست رفته
خسرو به معنی مطلق پادشاه و شیرین دهن نماد معشوقه زیبا و فرهاد سمبول یک عاشق پاکباز است. در عین حال خسرو و شیرین و فرهاد مجموعا اشاره به داستان خسرو و شیرین دارد و معنی شعر با این اُعلام، چنین میشود که ای خسرو پرویز اگر به فرهاد عاشق پیشه التفات کنی، اجر و مزد بسیار خواهی یافت.
۶ ضمیرت کی اثری از لطف و کرم الهی را میپذیرد، هرگز؛ مگر اینکه آن را از نقوش پراکنده و مختلف پاک کنی.
فیض: در توضیح کلمه فیض در بیت فوق استاد فروزانفر گفته: فیض به معنی انبساط و بسیار شدن آب چشمه است و غیض در مقابل آن است که معنی فرو رفتن دارد. اما فیض در اینجا به معنی فیضان معنوی است و آن بخشش بیعلتی است که از کرم الهی میرسد، بدون اینکه در مقابل عمل یا چیزی باشد. و رقم فیض پذیرفتن یعنی اثر فیض الهی را دریافتن.
۷ حافظ اگر کار خود را به کرم پروردگار واگذار کنی؛ چه بسیار عیشها که با بخت خداداد خواهی کرد- اگر توکل به خدا کنی مورد لطف الهی قرار میگیری.
۸ ای باد صبا به اطاعت و بندگی خواجه جلالالدین تورانشاه سر فرودآور؛ تا بتوانی دنیا را پر گل سمن و سوسن آزاده کنی.
سوسن آزاده: سوسن آزاد، سوسن سفید
چنانچه این بیت صراحت دارد، غزل در مدح خواجه جلالالدین تورانشاه، وزیر شاه شجاع است.
به باد صبا میگوید وقتی بندگی جلالالدین تورانشاه وزیر را کردی با او آشنا میشوی، خلق و خوی او را کسب میکنی، شمّهای از آن را به اطراف جهان میبری و از اثر آن جهان را چنان معطر میکنی که گویی پرگل شده باشد.
فکر نمی کنید جلال الدین خود حافظ باشد؟