غزلیات حافظحافظ

غزل ۲۶۴- خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز

خیز و در کاسه زر آب طربناک اندازپیشتر زان که شود کاسه سر خاک انداز
عاقبت منزل ما وادی خاموشان استحالیا غلغله در گنبد افلاک انداز
چشم آلوده نظر از رخ جانان دور استبر رخ او نظر از آینه پاک انداز
به سر سبز تو ای سرو که گر خاک شومناز از سر بنه و سایه بر این خاک انداز
دل ما را که ز مار سر زلف تو بخستاز لب خود به شفاخانه تریاک انداز
ملک این مزرعه دانی که ثباتی ندهدآتشی از جگر جام در املاک انداز
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویندپاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز
یا رب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندیددود آهیش در آیینه ادراک انداز
چون گل از نکهت او جامه قبا کن حافظوین قبا در ره آن قامت چالاک انداز

 

غزل ۲۶۴

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

3 دیدگاه

  1. معانی لغات غزل (264)

    کاسهِ زَر: قدح زرّین، کاسه زرّین .

    آبِ طربناک: آب شادی آفرین، کنایه از شراب

    خاک انداز: از مصدر مرکّب خاک انداختن و به معنای پنهان کردن در خاک چیزی را، مصدر مرخّم خاک انداختن (فرهنگ دهخدا)

    وادی: صحرا، بیابان .

    وادی خاموشان: کنایه از گورستان .

    غلغله: جوش و خروش، بانگ و نعره و صدا

    گنبد افلاک: سپهر نیلگون .

    آلوده نظر: (صفت مرکّب) ناپاک .

    آینهِ پاک: کنایه از چشم پاک .

    بِخَست: مجروح شد ، آزرده شد .

    شَفاخانه: بیمارستان .

    تریاک: تریاق، پادزهر، معجونی از چند دارو که به مصرف ضدّ زهر در محل گزش مار و عقرب و حشرات رسیده و با مالش بر موضع اثر زهر را خنثی می کرده اند.

    ملک: مالکیت، دارایی، آب و مِلک، هر آنچه در تصرف کسی باشد و مالک آن بُوَد ( به ضمّ و به کسر میم هر دو) ، کنایه از دنیا .

    مزرعه: کِشتزار، کنایه از دنیا .

    مِلک این مزرعه: کنایه از علایق دنیوی .

    ثبات: دوام، بقا، پایداری .

    غُسل: تطهیر کلّ بدن، فرو رفتن در آب .

    اهل طریقت: سائران اِلَی الله، روندگان راه حقیقت، عرفا .

    خود بین: خود پسند، مغرور و متکبّر .

    ادراک: شعور، فهم، دریافت .

    آیینه ادراک: (اضافه تشبیهی) ادراک به آیینه تشبیه شده .

    نِکهت: بوی خوش .

    جامه قبا کن: جامه را چاک بده، پیراهن را از هم بِدَر و پاره کن .

    قَبا: نام تن پوشی بلند که از جلو تا پایین باز است و بر روی لباس های دیگر می پوشند، قَبا کردن به معنایِ مانند جامه قبا از جلو چاک دادن و از هم دریدن .

    چالاک: برازنده، موزون، خوش حرکات و زرنگ .

    معانی ابیات غزل(264)

    1) برخیز و پیش از آن که کاسه سرت در خاک پنهان شود، در کاسه زر، شراب بریز و بنوش .

    2) (از آنجایی که) سرانجام جایگاه ما در گورستان است هم اکنون گنبد سپهر را از جوش و خروش خود پر کن .

    3) چشم ناپاک، قابلیّتِ نگریستن بر چهره جانان را ندارد، با چشم پاک بر چهره معشوق نگاه کن .

    4) ای سرو، تو را به سَرِ سبزت سوگند که چون در خاک پنهان شدم ناز، کم کن و بر خاک من سایه بیفکن .

    5) این دلِ ما را که از مارِ سر زلفت زخمی و آزرده شده با پادزهرِ شفاخانهِ لبت مداوا کن .

    6) می دانی که مالکیت این مزرعه ( دنیا) پایدار و برقرار نیست، از آتشی که در درون جام شراب نهفته، در دل آن شراری بیفکن .

    7) از آن سبب در اشک خود غوطه خورده و غسل کردم که عارفان می گویند، نخست خود را پاک ساز سپس دیده بر آن پاک انداز .

    8) خدایا آن زاهدِ خودپسند که چشم خودبین او تنها عیب دیگران را می بیند از دود آهِ اهل دل، آیینهِ ادراک، و شعور او را تیره ساز .

    9) حافظ، از بوی خوش او به مانند گل، جامه بر تن بدران و این جامه دریده را در پای آن اندام موزون بیفکن .

    شرح ابیات غزل (264)

    وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان

    بحر غزل: رمل مثمّن مخبون اصلم مُسبغ

    *

    اثرات سروده های حافظ، این سخن سرای بزرگ به حدّی است که اگر گفته ها و سروده ها و گله ها و ایهامات او را درباره سلاطین آل مظفّر به ویژه شاه شجاع کنار بگذاریم خلاء مطلقی فضای آن بُرهه از زمان را در ذهن مردم این زمانه ایجاد خواهد کرد . در واقع از برکت سروده های این شاعر بزرگ است که از این حاکمانِ محلّی و بی شخصیت نامی در صفحه تاریخ باقی مانده است .

    حافظ این غزل را در زمان شاه شجاع و مترادف با اقدامات رقیبان و حسودان و کارشکنی های آن ها در حوزه حکومتی سروده است .

    در مطلع غزل شاعر، مصدر مرخّم خاک انداختن که به معنای در خاک پنهان کردن است را به صورت کلمۀ مرکّب خاک انداز برای قافیه و ردیف غزل انتخاب کرده و در بیتی دیگر نیز همین قافیه و ردیف را تکرار نموده است . بسیاری از حافظ شناسان محترم که شخصاً شاعر نبوده و آگاهی آن ها از سیر تحوّل و تطوّر پاره یی از قواعد بدیعی، منحصر به تعاریف اولیه یی است که در کتب مربوطه قید شده است تکرار قافیه را از عیوب محسوب می دارند و هر کجا در غزل حافظ قافیه یی تکرار شده باشد با کوشش هرچه تمامتر در رفع آن بکوشند ! در این باره دانشمند محترم بهاءالدین خرمشاهی در حافظ نامه مفصّلاً در این باره بحث و تقریباً همه موارد تکرار قافیه را در غزل های حافظ شاهد کلام خود آورده و ثابت کرده اند شاعری که به همه موارد محسّنات کلام تسلّط دارد عالماً عامداً شایگان شدن قافیه را مجاز شمرده و این رویه را یکی از اقدامات ابتکاری خودِ حافظ در شیوه غزلسرایی او دانسته اند. این سخنی کاملاً منطقی است و این ناتوان توضیحاً یاد آور می شود که پس از حافظ، شاعرانِ غزلسرا با غور و تفحّص زیاد بر روی اشعار او، و برای کشف رازِ شهرت غزل های او دو نکته از چند نکته ابتکاری حافظ را کشف و در غزل های خود به کار بستند و سبک معروف به سبک اصفهانی یا هندی را پایه گذاری کردند. یکی از این دو همین تکرار قافیه در غزل به منظور ساختن مضامین متنوع و دیگری استقلال معانی ابیات به طوری که هر بیت مستقلاً معنای کامل خود را افاده کند و از توالی ابیات و همبستگی معانی آن ها صرف نظر شود، می باشد و صائب غزل هایی دارد که در آن نوع شدید تکرار قافیه، گاه 4 مرتبه در یک غزل مشاهده می شود. بنابراین می توان اولاً حافظ را از شعرایی دانست که پایه گذار اولیه مکتب اصفهانی به شمار می رود. ثانیاً شعرای سبک اصفهانی را به این نقیصه متّهم کرد که از رموز غزل های حافظ چیزکی از چیزها را دریافته بدان عمل کردند و عوامل اصلی را یا درنیافته و یا دریافته و از پیروی کردن آن عاجز ماندند. و مهمترین آن ها سخن در پرده گفتن و به صورت ایهام و ذووجهین و گاه به سه بُعد غزل آراستنِ عشقی ـ عرفانی ایهامی می باشد که تا به امروز هنوز حافظ پرچمدار بی رقیب این سبک به شمار می رود.

    شاعر در این غزل با تکیه به فلسفه خیّامی، جوانبِ نکات عرفانی را از نظر دور نداشته و مخصوصاً در ابیات دوم و ششم غزل به خوبی از عهده برآمده است.

    حافظ در بیت هشتم اشاره به شیخ علی کلاه می کند که همیشه حافظ را مرتد و کافر قلمداد می کرد و او را از ته دل نفرین می کند و در مقطع غزل به رسم جامه درانی صوفیان اشاره کامل دارد. توضیح آن که صوفیان به هنگام رقص و سماع مقرّرات ویژه ای را رعایت می کردند از جمله فاصله خود را با صوفی دیگر در میدان رقص وسماع به نحوی مراعات می نمودند که دست و آستین هیچ صوفی با صوفی دیگر تماس حاصل نکرده و مانع از تمرکز فکری صوفی در حین سماع نشود. ثانیاً در اوج سماع، صوفی در هیجانِ کامل خرقه خود را پاره پاره کرده و هر تکّه یی را به گوشه یی پرتاب می کرد و یا این که خرقه را از سر به در آورده و به دور می انداخت. دربارۀ صوفیان مشهور مانند جلال الدّین رومی و سایر اعاظم، بر سر قطعاتِ خرقه آن ها و تصاحب هر قطعه گاه کار به مجادله می کشیده و به تدریج امر بر این قرار گرفته که یکی از معمّرین حاضر در جلسه سماع، در توزیع قطعات خرقه در بین صوفیان جوان این امر را بر عهده گیرد.

    با این توصیف، حافظ خطاب به خود می گوید: از بویِ معشوق، سرمست شده و در حین سماع به مانند غنچه یی که می شکفد جامه خود را از هم دریده و آن را در پای آن قامت چالاک انداز و منظور او از این قامت چالاک انداز شاه شجاع است و این تعارفی است صوفیانه و عارفانه.

    در پایان مضمون بیت دوم این غزل را خاقانی قبلاً چنین سروده است :

    خانه اصلی ما گوشۀ گورستان است خرم آن روز که این رخت بدان خانه برم
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

  2. سلام. شاید بهتر باشه بیت اول را اینطوری معنا کنیم.
    قبل از اینکه کاسه سر خاک بشه یعنی از بین بریم زودتر شراب معرفت و اگاهی رو در سر پرورش بده
    .
    منظور از شراب ، اگاهی و معرفت خودشناسی هست .نمیدونم چرا اینقدر عزیزان دوست دارن به حافظ شراب رو نسبت بدهند.فقط شراب الهی است که ادم ها رو اینطور از خود بی خود میکنه و گرنه شما کی رو دیدین که با شراب زمینی این حرفها رو بزنه و اینطوری با خدای خودش راز و نیاز کنه ؟؟؟؟۱!!!!!!

  3. دربیت هشتم با در نظر داشتن مفهوم مصراع دوم ؛ نکته بیت در خودبین و به جز عیب ندید است و منظور عیب دیگران نیست بلکه می خواهد بگوید زاهد خودبین درخود هر چه دید عین زیبایی دید در حالی که سراپا عیب بود بعد حافظ از خدا می خواهد این ایینه ادراک او که به طنز و طعن به کار رفته با دود اهی تاریک شود(این درک غلط را هم از او بگیرد)خودبین ایهام دارد به معنی متکبر و مغرور معنی می شود چون انسان مغرور است که سراپای وجود خود را حسن می بیند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا