غزلیات حافظحافظ

غزل ۴۰۶- گفتا برون شدی به تماشای ماه نو

گفتا برون شدی به تماشای ماه نواز ماه ابروان منت شرم باد رو
عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماستغافل ز حفظ جانب یاران خود مشو
مفروش عطر عقل به هندوی زلف ماکان جا هزار نافه مشکین به نیم جو
تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زارآن گه عیان شود که بود موسم درو
ساقی بیار باده که رمزی بگویمتاز سر اختران کهن سیر و ماه نو
شکل هلال هر سر مه می‌دهد نشاناز افسر سیامک و ترک کلاه زو
حافظ جناب پیر مغان مامن وفاستدرس حدیث عشق بر او خوان و ز او شنو

 

غزل ۴۰۶

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

3 دیدگاه

  1. معاني لغات غزل (406)

    گفتا: به من گفت.

    رو: برو.

    عمريست: مدتی طولانی برابر يک عمر است.

    حفظ: نگهداری، مواظبت.

    جانب: طرف.

    مفروش: در اينجا به معنای به رخِ ما مکش، به آن ناز مکن.

    عِطرِ عقل: (اضافه تشبيهی) عقل به عطر تشبيه شده.

    هندوی زلف: زلفِ سياه.

    نافه مُشکين: کيسه مُشک که در زير شکم آهوانِ نرِ ختا و ختن وجود دارد.

    کهنه کشتزار: کشتزارِ کهنه، کنايه از اين مزرعه دنيا.

    عيان: آشکار، پيدا.

    کهن سير: آنچه از دير زمان تا به حال در حال حرکت است.

    هِلال: ماه نو، ماهِ شب اول.

    افسر: تاج هلالی شکل.

    سيامک: پسر کيومرث که به دست ديو کشته شد و فرزندش هوشنگ انتقام او را گرفت.

    تَرکِ کلاه: يک بخش از چند بخش کلاه که به صورت باريکه مثلّثی و همانند شکل ماه نو بوده و از به هم دوختن شش يا هشت تَرک، يک کلاهِ مدّور ساخته شده و يک تاج هلالی شکل در جلوی آن نصب و شاهزادگان به سر می نهاده اند.

    زَو: پسر توماسب (تهماسب) پادشاه پيشدادی که پس از پدر به مدت پنچ سال سلطنت نمود.

    جناب: درگاه، آستانه.

    مأمن: جايگاه امن، پناهگاه.

    حديث عشق: داستان، حکايت تازه عشق.

    بَر و خوان: برای او بخوان.

    زو شِنو: از او بشنو.

    معاني ابيات غزل (406)

    (1) به من گفت برای ديدن ماه شب اول بيرون آمدی؟ از ماه ابروان من شرم کن و برو.

    (2) مدت مديدی به درازای يک عمر است که دل تو در چين و شکن زلف ما گرفتار است. از نگهداری و طرفداری ياران خود غافل مشو.

    (3) در پيش زلف سياه (و معطّر) يار تفاخر به رايحه عقل مکن زيرا آنجا هزار کيسه مشک ارزش نيم جو را ندارد.

    (4) در اين کشتزار کهنه دنيا به هنگام درو کردن معلوم می شود که بذر وفا و محبّت روييده است يا نه؟

    (5) ساقی شراب بياور تا برای تو از ستارگانی که دير زمانی است در گردشند و از گردش ماه نو، رازی را فاش سازم.

    (6) شکل هلال سرِ هر ماه يادآور تاج نيمدايره سيامک و ترکِ کلاه زو است.

    (7) حافظ، درگاه پيرمغان پناهگاه مهر و وفا و محبّت است درس تازه عشق را پيش او بخوان و نيز از او بياموز.

    شرح ابيات غزل (406)

    وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن

    بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب مکفوف مخدوف

    ٭

    طبع آزمايی در اوزان و قوافی مخصوص به ويژه اوزان نامطبوع و قوافی مشکل از جمله کارها و هنرنمايی‌های شعرا در، گذشته و حال بوده و هر شاعری مايل است در اين باره از خود اثری را به نمايش بگذارد.

    به نظر می رسد اين غزل حافظ نيز به منظور طبع آزمايی در ايّام جوانی سروده شده باشد به ويژه اينکه حافظ در اين غزل در ابيات 5 و 6 از سيامک و زو شاهزادگان و پادشاهان پيشدادی سخن به ميان آورد و ما می دانيم که حافظ در ايّام جوانی به حکم ممارست در کار شعر و شاعری، شاهنامه فردوسی را به دقت مطالعه و از نکات و ملاحظات آن در همان ايّام در اشعار خود بهره برداری کرده است و بعداً که توجه شاعر به اشعار و کتب عرفانی معطوف می گردد تشبيهات و نکات عرفانیِ کتبِ مورد مطالعه، نيز دستمايه شاعر قرار می گيرد.

    شاعر در بيت ششم اين غزل تحت تأثير فلسفه خيّامی به صورت ايجاز از بی وفايی دنيا و عمر کوتاه سيامک و زو سخن گفته و به منظور عبرت از سيرِ اين جهان گذران، اين دو را مثال زده و همانطور که در بيت چهارم غزل از بی وفايی دنيا سخن به ميان آورده، خواننده را متوجه اين واقعيت می کند که (دنيا در گذر است).
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

  2. معانی لغات غزل (۴۰۶)
    گفتا: به من گفت.
    رو: برو.
    عمریست: مدتی طولانی برابر یک عمر است.
    حفظ: نگهداری، مواظبت.
    جانب: طرف.
    مفروش: در اینجا به معنای به رخِ ما مکش، به آن ناز مکن.
    عِطرِ عقل: (اضافه تشبیهی) عقل به عطر تشبیه شده.
    هندوی زلف: زلفِ سیاه.
    نافه مُشکین: کیسه مُشک که در زیر شکم آهوانِ نرِ ختا و ختن وجود دارد.
    کهنه کشتزار: کشتزارِ کهنه، کنایه از این مزرعه دنیا.
    عیان: آشکار، پیدا.
    کهن سیر: آنچه از دیر زمان تا به حال در حال حرکت است.
    هِلال: ماه نو، ماهِ شب اول.
    افسر: تاج هلالی شکل.
    سیامک: پسر کیومرث که به دست دیو کشته شد و فرزندش هوشنگ انتقام او را گرفت.
    تَرکِ کلاه: یک بخش از چند بخش کلاه که به صورت باریکه مثلّثی و همانند شکل ماه نو بوده و از به هم دوختن شش یا هشت تَرک، یک کلاهِ مدّور ساخته شده و یک تاج هلالی شکل در جلوی آن نصب و شاهزادگان به سر می نهاده اند.
    زَو: پسر توماسب (تهماسب) پادشاه پیشدادی که پس از پدر به مدت پنچ سال سلطنت نمود.
    جناب: درگاه، آستانه.
    مأمن: جایگاه امن، پناهگاه.
    حدیث عشق: داستان، حکایت تازه عشق.
    بَر و خوان: برای او بخوان.
    زو شِنو: از او بشنو.
    معانی ابیات غزل (۴۰۶)
    (۱) به من گفت برای دیدن ماه شب اول بیرون آمدی؟ از ماه ابروان من شرم کن و برو.
    (۲) مدت مدیدی به درازای یک عمر است که دل تو در چین و شکن زلف ما گرفتار است. از نگهداری و طرفداری یاران خود غافل مشو.
    (۳) در پیش زلف سیاه (و معطّر) یار تفاخر به رایحه عقل مکن زیرا آنجا هزار کیسه مشک ارزش نیم جو را ندارد.
    (۴) در این کشتزار کهنه دنیا به هنگام درو کردن معلوم می شود که بذر وفا و محبّت روییده است یا نه؟
    (۵) ساقی شراب بیاور تا برای تو از ستارگانی که دیر زمانی است در گردشند و از گردش ماه نو، رازی را فاش سازم.
    (۶) شکل هلال سرِ هر ماه یادآور تاج نیمدایره سیامک و ترکِ کلاه زو است.
    (۷) حافظ، درگاه پیرمغان پناهگاه مهر و وفا و محبّت است درس تازه عشق را پیش او بخوان و نیز از او بیاموز.
    شرح ابیات غزل (۴۰۶)
    وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
    بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب مکفوف مخدوف
    ٭
    طبع آزمایی در اوزان و قوافی مخصوص به ویژه اوزان نامطبوع و قوافی مشکل از جمله کارها و هنرنمایی‌های شعرا در، گذشته و حال بوده و هر شاعری مایل است در این باره از خود اثری را به نمایش بگذارد.
    به نظر می رسد این غزل حافظ نیز به منظور طبع آزمایی در ایّام جوانی سروده شده باشد به ویژه اینکه حافظ در این غزل در ابیات ۵ و ۶ از سیامک و زو شاهزادگان و پادشاهان پیشدادی سخن به میان آورد و ما می دانیم که حافظ در ایّام جوانی به حکم ممارست در کار شعر و شاعری، شاهنامه فردوسی را به دقت مطالعه و از نکات و ملاحظات آن در همان ایّام در اشعار خود بهره برداری کرده است و بعداً که توجه شاعر به اشعار و کتب عرفانی معطوف می گردد تشبیهات و نکات عرفانیِ کتبِ مورد مطالعه، نیز دستمایه شاعر قرار می گیرد.
    شاعر در بیت ششم این غزل تحت تأثیر فلسفه خیّامی به صورت ایجاز از بی وفایی دنیا و عمر کوتاه سیامک و زو سخن گفته و به منظور عبرت از سیرِ این جهان گذران، این دو را مثال زده و همانطور که در بیت چهارم غزل از بی وفایی دنیا سخن به میان آورده، خواننده را متوجه این واقعیت می کند که (دنیا در گذر است).
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

  3. تعبیر فال حافظ

    دوستانت به تو وفا نکرده اند و کارهایی را که برایشان انجام داده ای به نیم جو هم ارزش قائل نیستند ولی شما اجر و ثواب د راه خدا را در جایی دیگر دریافت می کنید. به سفری پرخیر و برکت می روید. گم شده ی بخت خویش را در آن سفر می یابید و درسعشق را در ان سفر می آموزید. انشاالله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا