غزلیات حافظحافظ

غزل ۴۴۲- به جان او که گرم دسترس به جان بودی

به جان او که گرم دسترس به جان بودیکمینه پیشکش بندگانش آن بودی
بگفتمی که بها چیست خاک پایش رااگر حیات گران مایه جاودان بودی
به بندگی قدش سرو معترف گشتیگرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
به خواب نیز نمی‌بینمش چه جای وصالچو این نبود و ندیدیم باری آن بودی
اگر دلم نشدی پایبند طره اوکی اش قرار در این تیره خاکدان بودی
به رخ چو مهر فلک بی‌نظیر آفاق استبه دل دریغ که یک ذره مهربان بودی
درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه نورکه بر دو دیده ما حکم او روان بودی
ز پرده ناله حافظ برون کی افتادیاگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی

 

غزل ۴۴۲

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

3 دیدگاه

  1. معاني لغات غزل (442)

    به جان او: سوگند به جان او.

    دسترس: حيطه تصرف، اختيار.

    كمينه: كمترين (صفت براي پيشكش).

    پيش كش: هديه.

    بندگانش: بندگان او.

    نشدي: نمي شدي.

    طرّه: پيش زلفي ريخته بر روي پيشاني.

    تيره خاكدان: خاكدان تيره، كنايه از آسمان.

    به رخ: از لحاظ صورت و چهره.

    مهر فلك: خورشيد آسمان.

    بي نظير آفاق است: در آفاق بي نظير است.

    دريغ: افسوس و در اينجا اي كاش معني مي دهد.

    بگفتمي: مي گفتم، ثابت مي كردم، نشان مي دادم.

    لمعه: تابش، پرتو.

    معترف گشتي: (اسم فاعل از اعتراف) اقرار مي كرد، اعتراف مي كرد.

    ز پرده … برون كي افتادي: كي از پرده بيرون مي افتاد، هرگز از پرده بيرون نمي افتاد و اشكار نمي شد.

    اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودي: اگر همدم مرغان سحر نبود.

    معاني ابيات غزل (442)

    (1) به جان او سوگند كه اگر اختيار جانم در دست من بود، كمترين پيش كشي كه براي بندگان او مي كردم، جانم بود.

    (2) اگر دلم گرفتار سر زلف او نشده بود، كي در اين دنياي خاكي تيره آرام مي گرفت.

    (3) به لحاظ چهره و صورت، مانند خورشيد آسمان در همه آفاق بي نظير است. كاش در دلش هم اندكي مهر و محبت مي بود.

    (4) اگر عمر گرانبها پايدار و هميشگي بود، ثابت مي كردم كه خاك پاي او چه با ارزش و گرانبهاست.

    (5) اي كاش مانند پرتو نور از در به درون حجره من راه مي يافت چرا كه فرمان او بر ديده هاي من جاري و نافذ مي باشد.

    (6) اگر سرو بوستان هم مانند سوسن آزاده ده زبان داشت به بندگي خود در پيش قد و بالاي او اعتراف مي‌كرد.

    (7) اگر حافظ (سحرخيز) با مرغان سحري همدم و هم آواز نبود كي راز و نياز دلش (به صورت شعر) آشكار و زبانزد همگان مي شد؟

    شرح ابيات غزل (442)

    وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن

    بحر غزل: مجتّث مثمّن مخبون اصلم

    ٭

    همانطور كه در شرح غزل 424 گفته شد اين دو غزل از لحاظ وزن و قافيه و رديف و شيوه مضامين ابيات كاملاً به هم مشابهند چنانكه در بعضي نسخ، ابيات اين دو غزل هم در يكديگر تداخل پيدا كرده اند.

    بعضي از حافظ شناسان يكي از اين دو غزل را در ديوان خود ثبت و برخي هر دو را با ابياتي اضافي آورده‌اند.

    ثبت هر دو غزل از اين لحاظ واجد اهميت است كه شيوه غزلسرايي و تصحيح و تبديل مضامين توسط شاعر را به دست مي دهد و نكته مهمي كه ثابت مي كند اين دو غزل هر دو و بلافاصله پشت سر هم براي شاه شجاع سروده شده اين است كه شاعر در غزل اولي محبوب خود را با لفظ (آن ماه) خطاب و مي گويد: چه بودي ار دل آن ماه مهربان بودي!

    و در غزل بعدي محبوب خود را با ضمير (او) مشخص مي سازد كه در واقع اين ضمير به (آن ماه يعني شاه شجاع) بر مي‌گردد. چه مي فرمايد: به جان او كه گرَم دسترس به جان بودي. بنابراين هر دو غزل اصيل و يكي را مي توان مكمل ديگري دانست.
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا