فردوسیپادشاهی اسکندر

بخش ۱

سکندر چو بر تخت بنشست گفت

که با جان شاهان خرد باد جفت

که پیروزگر در جهان ایزدست

جهاندار کز وی نترسد بدست

بد و نیک هم بگذرد بی‌گمان

رهایی نباشد ز چنگ زمان

هرانکس که آید بدین بارگاه

که باشد ز ما سوی ما دادخواه

اگر گاه بار آید ار نیم‌شب

به پاسخ رسد چون گشاید دو لب

چو پیروزگر فرهی دادمان

در بخت پیروز بگشادمان

همه زیردستان بیابند بهر

به کوه و بیابان و دریا و شهر

نخواهیم باژ از جهان پنج سال

جز آنکس که گوید که هستم همال

به دوریش بخشیم بسیار چیز

ز دارنده چیزی نخواهیم نیز

چو اسکندر این نیکویها بگفت

دل پادشا گشت با داد جفت

ز ایوان برآمد یکی آفرین

بران دادگر شهریار زمین

ازان پس پراگنده شد انجمن

جهاندار بنشست با رای‌زن

فردوسی

حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۱۹ خورشیدی، ۳۲۹ هجری قمری - درگذشتهٔ پیش از ۳۹۷ خورشیدی، ۴۱۱ هجری قمری در توس خراسان)، سخن‌سرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایران است. فردوسی را بزرگ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌گو دانسته‌اند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا