پادشاهی بهرام گور
-
بخش ۱۶
بفرمود تا تخت شاهنشهی به باغ بهار اندر آرد رهی به فرمان ببردند پیروزه تخت نهادند زیر گلفشان درخت می…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۵
بخفت آن شب و بامداد پگاه بیامد سوی دشت نخچیرگاه همه راه و بیراه لشکر گذشت چنان شد که یک…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۴
وزانجا برانگیخت شبرنگ را بدیدش یکی بیشه تنگ را دو شیر ژیان پیش آن بیشه دید کمان را به زه…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۳
به هشتم بیامد به دشت شکار خود و روزبه با سواری هزار همه دشت یکسر پر از گور دید ز…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۲
به روز سدیگر برون رفت شاه ابا لشکر و ساز نخچیرگاه بزرگان ایران ز بهر شکار به درگاه رفتند سیصد…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۱
دگر هفته آمد به نخچیرگاه خود و موبدان و ردان سپاه بیامد یکی سرد مهترپرست چو باد دمان با گرازی…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۱۰
دگر هفته با موبدان و ردان به نخچیر شد شهریار جهان چنان بد که ماهی به نخچیرگاه همی بود میخواره…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۹
بیامد سوم روز شبگیر شاه سوی دشت نخچیرگه با سپاه به دست چپش هرمز کدخدای سوی راستش موبد پاکرای برو…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۸
برینگونه بگذشت سالی تمام همی داشتی هرکسی می حرام همان شه چو مجلس بیاراستی همان نامهٔ باستان خواستی چنین بود…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۷
چو بنشست می خواست از بامداد بزرگان لشکر برفتند شاد بیامد همانگه یکی مرد مه ورا میوه آورد چندی ز…
بیشتر بخوانید »