قصایدسعدی

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ – وله فی مدح ابش بنت سعد

فلک را این همه تمکین نباشد

فروغ مهر و مه چندین نباشد

صبا گر بگذرد بر خاک پایت

عجب گر دامنش مشکین نباشد

ز مروارید تاج خسروانیت

یکی در خوشهٔ پروین نباشد

بقای ملک باد این خاندان را

که تا باشد خلل در دین نباشد

هر آن کو سر بگرداند ز حکمت

از آن بیچاره‌تر مسکین نباشد

عدو را کز تو بر دل پای پیلست

بزن تا بیدقش فرزین نباشد

چنین خسرو کجا باشد در آفاق

وگر باشد چنین شیرین نباشد

خدا را دشمنش جایی بمیراد

که هیچش دوست بر بالین نباشد

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا