غزلیات سعدیسعدی

غزل ۷۲

پای سرو بوستانی در گلست

سرو ما را پای معنی در دلست

هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد

طالعش میمون و فالش مقبلست

نیکخواهانم نصیحت می‌کنند

خشت بر دریا زدن بی‌حاصلست

ای برادر ما به گرداب اندریم

وان که شنعت می‌زند بر ساحلست

شوق را بر صبر قوت غالبست

عقل را با عشق دعوی باطلست

نسبت عاشق به غفلت می‌کنند

وان که معشوقی ندارد غافلست

دیده باشی تشنه مستعجل به آب

جان به جانان همچنان مستعجلست

بذل جاه و مال و ترک نام و ننگ

در طریق عشق اول منزلست

گر بمیرد طالبی دربند دوست

سهل باشد زندگانی مشکلست

عاشقی می‌گفت و خوش خوش می‌گریست

جان بیاساید که جانان قاتلست

سعدیا نزدیک رای عاشقان

خلق مجنونند و مجنون عاقلست

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا