غزلیات سعدیسعدی

غزل ۴۳۶

عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم

دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم

خود سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود

آن که ما در طلبش جمله مکان گردیدیم

همچو بلبل همه شب نعره زنان تا خورشید

روی بنمود چو خفاش نهان گردیدیم

گفته بودیم به خوبان که نباید نگریست

دل ببردند و ضرورت نگران گردیدیم

صفت یوسف نادیده بیان می‌کردند

با میان آمد و بی نام و نشان گردیدیم

رفته بودیم به خلوت که دگر می‌نخوریم

ساقیا باده بده کز سر آن گردیدیم

تا همه شهر بیایند و ببینند که ما

پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم

سعدیا لشکر خوبان به شکار دل ما

گو میایید که ما صید فلان گردیدیم

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا