غزلیات سعدیسعدی

غزل ۵۵۲

روی گشاده ای صنم طاقت خلق می‌بری

چون پس پرده می‌روی پرده صبر می‌دری

حور بهشت خوانمت ماه تمام گویمت

کآدمیی ندیده‌ام چون تو پری به دلبری

آینه را تو داده‌ای پرتو روی خویشتن

ور نه چه زهره داشتی در نظرت برابری

نسخه چشم و ابرویت پیش نگارگر برم

گویمش این چنین بکن صورت قوس و مشتری

چون تو درخت دل نشان تازه بهار و گلفشان

حیف بود که سایه‌ای بر سر ما نگستری

دیده به روی هر کسی برنکنم ز مهر تو

در ز عوام بسته به چون تو به خانه اندری

من نه مخیرم که چشم از تو به خویشتن کنم

گر تو نظر به ما کنی ور نکنی مخیری

پند حکیم بیش از این در من اثر نمی‌کند

کیست که برکند یکی زمزمه قلندری

عشق و دوام عافیت مختلفند سعدیا

هر که سفر نمی‌کند دل ندهد به لشکری

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا