غزلیات سعدیسعدی

غزل ۴۴۸

خوشا و خرما وقت حبیبان

به بوی صبح و بانگ عندلیبان

خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست

که ساکن گردد آشوب رقیبان

دو تن در جامه‌ای چون پسته در پوست

برآورده دو سر از یک گریبان

سزای دشمنان این بس که بینند

حبیبان روی در روی حبیبان

نصیب از عمر دنیا نقد وقتست

مباش ای هوشمند از بی نصیبان

چو دانی کز تو چوپانی نیاید

رها کن گوسفندان را به ذئبان

من این رندان و مستان دوست دارم

خلاف پارسایان و خطیبان

بهل تا در حق من هر چه خواهند

بگویند آشنایان و غریبان

لب شیرین لبان را خصلتی هست

که غارت می‌کند هوش لبیبان

نشستم با جوانمردان اوباش

بشستم هر چه خواندم بر ادیبان

که می‌داند دوای درد سعدی

که رنجورند از این علت طبیبان

سعدی

ابومحمد مُصلِح‌الدین بن عَبدُالله نامور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۵۸۵ یا ۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری، برابر با: ۵۶۸ یا ۵۸۸ - ۶۷۱ هجری شمسی) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. آوازهٔ او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست. جایگاهش نزد اهل ادب تا بدان‌جاست که به وی لقب استاد سخن و شیخ اجل داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات و دیوان اشعار اوست که به این سه اثر کلیات سعدی می‌گویند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا