هوشنگ هوشنگ (به اوستایی: haošyangha)، (به پهلوی: hōšang)؛ به معنای کسی که منازل خوب فراهم سازد، یا بخشندهٔ خانههای خوب،…
بیشتر بخوانید »سفر و هجرت ناخواسته لطفی به دیار غرب او را در فضایی متفاوت قرار داد. دیگر از آن جمع همدل…
بیشتر بخوانید »در این قسمت از قصههای شاهنامه که راوی آن آقای دکتر محمود کویر هستند برخی از داستانهای شاهنامه فردوسی همچون…
بیشتر بخوانید »چکیده: تصوف که در آغاز شامل مفاهیمی خشک و ریاضتهایی سخت بود، در قرن سوم با پذیرفتن «محبت» به عنوان…
بیشتر بخوانید »هوشنگ هوشنگ (به اوستایی: haošyangha)، (به پهلوی: hōšang)؛ به معنای کسی که منازل خوب فراهم سازد، یا بخشندهٔ خانههای خوب،…
بیشتر بخوانید »در این قسمت از قصههای شاهنامه که راوی آن آقای دکتر محمود کویر هستند برخی از داستانهای شاهنامه فردوسی همچون…
بیشتر بخوانید »یکی را دیدم اندر جایگاهی که میکاوید قبر پادشاهی به دست از بارگاهش خاک میرفت سرشک از دیده میبارید و…
بیشتر بخوانید »نکویی گرچه با ناکس نشاید برای مصلحت گه گه بباید سگ درنده چون دندان کند تیز تو در حال استخوانی…
بیشتر بخوانید »چه سرپوشیدگان مرد بودند که گوی نخوت از مردان ربودند تو با این مردی و زورآزمایی همی ترسم که از…
بیشتر بخوانید »چو نیکو گفت ابراهیم ادهم چو ترک ملک و دولت کرد و خاتم نباید بستن اندر چیز و کس دل…
بیشتر بخوانید »نظر کن درین موی باریک سر که باریک بینند اهل نظر چو تنهاست از رشتهای کمترست چو پر شد ز…
بیشتر بخوانید »نخست اندیشه کن آنگاه گفتار که نامحکم بود بیاصل دیوار چو بد کردی مشو ایمن ز بدگوی که بد را…
بیشتر بخوانید »عدل و انصاف و راستی باید ور خزینه تهی بود شاید نکند هرگز اهل دانش و داد دل مردم خراب…
بیشتر بخوانید »همه را ده چو میدهی موسوم نه یکی راضی و دگر محروم خیر با همگنان بباید کرد تا نیفتد میان…
بیشتر بخوانید »ای چشم و چراغ اهل بینش مقصود وجود آفرینش صاحب دل لاینام قلبی مهمان أبیت عند ربی در وصف تو…
بیشتر بخوانید »از من بگوی شاه رعیت نواز را منت منه که ملک خود آباد میکنی و ابله که تیشه بر قدم…
بیشتر بخوانید »