ویدیوویژهموسیقی

ای عاشقان، استاد محمدرضا لطفی

داستان شکل‌گیری آلبوم ای عاشقان

نکات برگزیده مطلب
  • تصنیف «گفتم غم تو دارم» درست در سال ۱۳۵۸ در فاصله جدایی‌ام از همسرم در حالت عاطفی و درد و رنج زیاد متاثر از آن شرایط ساخته شد.
  • هنگامی‌که به ایران آمدم تصمیم گرفتم که این مجموعه را مجدد با گروه بانوان کار کنم با این تفاوت که این بار با خواندن آواز آقای معتمدی تغییراتی در آن دادم.

سفر و هجرت ناخواسته لطفی به دیار غرب او را در فضایی متفاوت قرار داد. دیگر از آن جمع همدل چاووش خبری نبود، اگرچه او این آزادی و اختیار را داشت که با صدای خوانندگان زن اثر منتشر کند که از جمله اینها آلبومی در نغمه اصفهان با زویا ثابت بود. تصنیف با ریتم لنگ “ای عاشقان، ای عاشقان ” که شعر آن سروده ابتهاج (سایه) است از جمله این آثار بود که هم اسباب تقلید بسیاری شد و هم آنکه بعدها توسط لطفی و نیز محمد معتمدی بازخوانی شد. ملودی روان و شعر آشنای سایه به سرعت در ذهن و ضمیر علاقمندان کارهای لطفی و موسیقی سنتی نشست و کاست آن به شکل خصوصی در ایران تکثیر شد.

استاد لطفی در کاور آلبوم ای عاشقان در باره روند شکل گیری این آلبوم این طور نوشته‌اند:

قطعات ای عاشقان همه با هم ساخته نشده‌اند. پیش‌درآمد و فرم آوازی که روی پیش‌درآمد خوانده شده در شهر لوس آنجلس در سال ۱۹۷۸ ساخته شد. تصنیف «گفتم غم تو دارم» درست در سال ۱۳۵۸ در فاصله جدایی‌ام از همسرم در حالت عاطفی و درد و رنج زیاد متاثر از آن شرایط ساخته شد که در خاطره من باقی‌مانده بود که بعدها یعنی حدود ده سال بعد آن را در این مجموعه استفاده کردم. تصنیف ای عاشقان که بر پایه شعر جناب سایه ساخته شده در تهران بنای آن گذاشته شد.اگر اشتباه نکنم یک بار قبل از ممنوعیت صدای زنان «سال ۵۸-۵۹» این یا تصنیف دیگری را با خانم سیما بینا تمرین کردیم اما خیلی زود تمرین‌های ما تعطیل شد. به هر حال مقدمه آن در آمریکا ساخته شد و کل تصنیف در ایران.

داستان اولین اجرا در آمریکا

هنگامی که من در لوس آنجلس زندگی می‌کردم، احساس کردم که می‌شود گروهی در این شهر به وجود آورد و کارهای جدیدی ارایه نمود. ماندن من در لوس آنجلس در تداوم تور کنسرت‌هایی بود که از اروپا شروع شده بود و به آمریکا ختم گردید. هنرمندان: حسین علیزاده، حسین عمومی و قوی حلم به اتفاق اینجانب با هم کنسرت‌ها را ساماندهی کرده بودیم. پس از پایان این تور نگارنده در آمریکا ماندم. با اینکه آپارتمانی در پاریس اجاره کرده بودم امام مجبور شدم که پول یک سال آن را بپردازم چون دیگر نمی‌توانستم به فرانسه برگردم! در آن روزگار سخت که من اقامتی نداشتم و اقامت ایتالیای من نیز تمام شده بود، اگر من به کشوری سفر می‌کردم باید در همان کشور غیر قانونی می‌ماندم چون دیگر نمی‌توانستم به مقصد قبلی برگردم. می‌اندیشیدم که اگر همین طور زمین را بچرخم از روی زمین سقوط خواهم نمود!.

به هر حال با مشورت دیگر هنرمندان حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای و شاگردانم در لوس‌آنجلس گروه نسبتا خوبی را به وجود آوردم که اعضای گروه عبارت بودند از: دکتر صادقیان «شاگرد سنتور استاد صبا و استاد دانشگاه UCLA، مرتضی ورزی کمانچه نواز از شاگردان استاد صبا «عضو سابق سازمان بودجه کشور»، منفردزاده «آهنگساز فیلم قیصر کیمیایی»، همسر هومن پورمهدی «نوازنده خوب تار» که از شاگردان هنرستان بود که هم اکنون در آمریکا با همسرشان خیلی فعال هستند، آقای الهیار نوازنده دف «لیسانس موسیقی از گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا» که از دوستان و علیزاده بود، خانم زویا ثابت به عنوان خواننده که شاگرد اینجانب نیز بود و برای تشویق ایشان قبول کردم که خواننده این اثر باشد که واقعا زحمت کشیدند تا کل آواز را که خود ساخته بودم فراگیرند و بخوانند.

این گروه با فاصله حدود سه ماه با مشکل مواجه شد و بر سر عقاید مذهبی و سیاسی و هتک حرمت به یکدیگر آقای صادقیان با احترام از گروه کناره گرفته و رفتند. به جای ایشان شخص دیگری «نوازنده خوب سنتور آقای خیاط» که بسیار با احترام بوده و هستند آمده و کار را مجدد شروع کردند. کار بسیار سخت بود و تلاش زیادی می‌خواست تا آثار جا بیفتد. تمرینها در منزل من که در «سان ست بلوار» بود اجرا می‌گردید و همه شور و شوق خوبی داشتیم امام به نظر می‌رسید که گروه‌های سیاسی آن زمان خیلی از این تفاهم و اتحاد هنرمندان خوشحال نبودند و به صورت پنهان تلاش می‌کردند تا کار اینجانب با موفقیت توام نگردد. بعضی‌ها مشکلات سیاسی درون سازمانی داشتند، بعضی‌ها می‌خواستند تا گروه ما را به یک سازمان غربی وصل کنند و پاره‌ای هم نگران بودند. هنگامی که کار آماده شد و نگارنده اقدام به سازماندهی یک تور کنسرت نمودم، خبردار شدم که با رفتن من به واشنگتن برای سازماندهی کنسرت‌ها،‌ تنی چند از افراد گروه مانند آقای منفردزاده و نوازنده تار از گروه رفتند و اینگونه گروه با آ» همه کار و تلاشی که من نمودم پس از شش ماه منحل شد.

به هر حال از آنجا که تور کنسرت به جلو رفته بود، من به ناچار تصمیم گرفتم که تمام سازها را خودم بنوازم و بالاخره با سختی زیاد این کار در استودیو ضبط و به صورت کاست انتشار یافت. با اینکه اثر ای عاشقان و تور کنسرت‌ها همراه با تنی چند از شاگردان ضرب و دف اینجانب به اتمام رسید اما فعالیت من با خانم ثابت بنا به دلایل سلیقه فرهنگی تداوم نیافت و انتشار کاست آن نیز متوقف گردید.

تصنیف گفتم غم تو دارم با صدای زویا ثابت
هنگامی‌که به ایران آمدم تصمیم گرفتم که این مجموعه را مجدد با گروه بانوان کار کنم با این تفاوت که این بار با خواندن آواز آقای معتمدی تغییراتی در آن دادم که امید است مورد پسند علاقه‌مندان در ایران قرار گیرد.

محمدرضا لطفی

محمدرضا لطفی (۱۷ دی ۱۳۲۵ در گرگان – ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳ در تهران) ردیف‌دان، موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز، نوازندهٔ برجستهٔ تار و سه‌تار، همچنین پژوهشگر و مدرس موسیقی سنتی ایرانی بود. او از چهره‌های تأثیرگذار موسیقی ایرانی بود و با خلق آثاری چون «ایران ای سرای امید»، «کاروان شهید»، «برادر بی‌قراره» و «عشق داند» به میان تودهٔ مردم راه یافت. لطفی بنیان‌گذار کانون فرهنگی و هنری چاووش، گروه شیدا و مکتب‌خانه میرزا عبدالله بود و هنرمندان بسیاری از جمله خانوادهٔ کامکارها، مجید درخشانی، صدیق تعریف، حمید متبسم و حسین بهروزی‌نیا را تربیت کرد. او در کنار تار و سه‌تار، کمانچه، دف، نی و سنتور نیز می‌نواخت. لطفی تجربه همکاری با خوانندگان چون تاج اصفهانی، غلامحسین بنان و شجریان را داشته و همچنین خوانندگانی چون شهرام ناظری، هنگامه اخوان، صدیق تعریف، محمد گلریز و محمد معتمدی، اولین‌بار توسط محمدرضا لطفی به جامعهٔ موسیقی معرفی شدند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا