دیوان شمسترجیعاتمولوی

سی و هشتم

هر روز بگه ز در درآیی

بر دست شراب آشنایی

بر ما خوانی سلام سوزان

یا رب، چه لطیف و خوش، بلایی!

ما را ببری ز سر به عشوه

دیوانه کنی، و های هایی

ما را چه عدم، چه هست، چون تو

در نیست، وجود می‌نمایی

دی کرده هزار گونه توبه

بگرفته طریق پارسایی

چون بیند توبه روی خوبت

داند که عدوی تو بهایی

بگریزد توبه و دل او را

فریادکنان، بیا، کجایی؟

گوید که: « رسید مرگ توبه

از توبه دگر مجو کیایی

توبه اگر اژدهای نر بود

ای عشق، زمرد خدایی

ترجیع نهم به گوش قوال

تو گوش رباب را همی مال

ای بسته ز توبه بیست ترکش

بستان قدحی رحیق و درکش

زیرا که فضای بی‌امانست

آن زلف معنبر مشوش

ای شاهد وقت، وقت شه رخ

سودت نیکند رخ مکرمش

بینی کردن چه سود دارد؟

با آن که دهان زنی چو گربش

سجده کن و سر مکش چو ابلیس

پیش رخ این نگار مه‌وش

از شش جهت است یار بیرون

پرنور شده ز روش هر شش

دلدار امروز سخت مستست

پرفتنه و غصه و مخمش

جان دارد صدهزار حیرت

از حسن منقش منقش

از عشق زمین پر از شقایق

در عشق فلک چنین منعش

خاموش و شراب عشق کم‌نوش

ایمن شو از ارتعاش و مرعش

چون لعل لبت نمود تلقین

بر دل ننهیم بند لعلین

تا ساقی ما توی بیاری

کفرست و حرام، هوشیاری

ای عقل، اگرچه بس عزیزی

در مست نظر مکن به خواری

گر آن، داری، نکو نظر کن

کان کو دارد، تو آن نداری

گر پای ترا بتی بگیرد

یکدم نهلد که سر به خاری

دیوانه شوی که تو ز سودا

در ریگ سیاه، تخم کاری

در مرگ حیات دید عارف

چون رست ز دیدهای ناری

نورآمد و نار را فرو کشت

دی را بکشد دم بهاری

در چشم تو شب اگرچه تیره‌ست

در دیدهٔ او کند نهاری

می‌گوید عشق با دو چشمش

« مستی و خوشی و پرخماری »

بس کردم، تا که عشق بی‌من

تنها بکند سخن گزاری

امروز دلست آرزومند

چون طره اوست بند بربند

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا