مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۱۹ – افتادن شغال در خم رنگ و رنگین شدن و دعوی طاوسی کردن میان شغالان

آن شغالی رفت اندر خم رنگ

اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ

پس بر آمد پوستش رنگین شده

که منم طاووس علیین شده

پشم رنگین رونق خوش یافته

آفتاب آن رنگها بر تافته

دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد

خویشتن را بر شغالان عرضه کرد

جمله گفتند ای شغالک حال چیست

که ترا در سر نشاطی ملتویست

از نشاط از ما کرانه کرده‌ای

این تکبر از کجا آورده‌ای

یک شغالی پیش او شد کای فلان

شید کردی یا شدی از خوش‌دلان

شید کردی تا به منبر بر جهی

تا ز لاف این خلق را حسرت دهی

بس بکوشیدی ندیدی گرمیی

پس ز شید آورده‌ای بی‌شرمیی

گرمی آن اولیا و انبیاست

باز بی‌شرمی پناه هر دغاست

که التفات خلق سوی خود کشند

که خوشیم و از درون بس ناخوشند

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا