غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۹۰۰

بگیر دامن لطفش که ناگهان بگریزد

ولی مکش تو چو تیرش که از کمان بگریزد

چه نقش‌ها که ببازد چه حیله‌ها که بسازد

به نقش حاضر باشد ز راه جان بگریزد

بر آسمانش بجویی چو مه ز آب بتابد

در آب چونک درآیی بر آسمان بگریزد

ز لامکانش بخوانی نشان دهد به مکانت

چو در مکانش بجویی به لامکان بگریزد

نه پیک تیزرو اندر وجود مرغ گمانست

یقین بدان که یقین وار از گمان بگریزد

از این و آن بگریزم ز ترس نی ز ملولی

که آن نگار لطیفم از این و آن بگریزد

گریزپای چو بادم ز عشق گل نه گلی که

ز بیم باد خزانی ز بوستان بگریزد

چنان گریزد نامش چو قصد گفتن بیند

که گفت نیز نتانی که آن فلان بگریزد

چنان گریزد از تو که گر نویسی نقشش

ز لوح نقش بپرد ز دل نشان بگریزد

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا