غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۰۵۶

انجیرفروش را چه بهتر

انجیرفروشی ای برادر

ماییم معاشران دولت

هین بر کف ما نهید ساغر

ای ساقی ماه روی زیبا

ای جمله مراد تو میسر

از روی تو تاب یافت خورشید

وز بال تو برپرید جعفر

ماییم بلای دی چشیده

چون باغ ز زخم دی مزعفر

بشنو ز بهار نو سقاهم

در جام کن آن شراب احمر

لوح دل را ز غم فروشوی

ای شاه مطهر مطهر

ای تو همه را ولی نعمت

بر ما ز همه کسان فزونتر

در سایه‌ات ای درخت طوبی

ما راست سعادت مکرر

بر عشق و جمال دوست وقفیم

وز جمله کارها محرر

بر هر که گزید خدمت تو

شد منصب سلطنت مقرر

آن کس که بود مرید خورشید

چون نبود همچو مه منور

مخمور شدند قوم و تشنه

درده می و زین حدیث بگذر

جان را بده از مزوره خویش

تا نبود صحتش مزور

یک قوم همی‌رسند مهمان

امروز مقدم و مأخر

ما گاو و شتر کنیم قربان

از بهر قدوم هر برادر

چه گاو که می‌سزد به قربان

از بهر مبشر آن مبشر

تو نیز شتردلی رها کن

اشترواری فرست شکر

شکر گفتم قدح نگفتم

در نقل بود نبیذ مضمر

ور این نکنی خموش گردم

دانی چه کنم خموشی اندر

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا