غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۸۷۶

تا چند خرقه بردرم از بیم و از امید

درده شراب و واخرام از بیم و از امید

پیش آر جام آتش اندیشه سوز را

کاندیشه‌هاست در سرم از بیم و از امید

کشتی نوح را که ز طوفان امان ماست

بنما که زیر لنگرم از بیم و از امید

آن زر سرخ و نقد طرب را بده که من

رخسارزرد چون زرم از بیم و از امید

در حلقه ز آنچ دادی در حلق من بریز

کآخر چو حلقه بر درم از بیم و از امید

بار دگر به آب ده این رنگ و بوی را

کاین دم به رنگ دیگرم از بیم و از امید

ز آبی که آب کوثر اندر هوای اوست

کاندر هوای کوثرم از بیم و از امید

در عین آتشم چو خلیلم فرست آب

کزر مثال بتگرم از بیم و از امید

کوری چشم بد تو ز چشمم نهان مشو

کز چشم‌ها نهانترم از بیم و از امید

در آفتاب روی خودم دار زانک من

مانند این غزل ترم از بیم و از امید

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا