غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۵۳

عشق تو آورد قدح پر ز بلاها

گفتم می می‌نخورم پیش تو شاها

داد می معرفتش آن شکرستان

مست شدم برد مرا تا به کجاها

از طرفی روح امین آمد پنهان

پیش دویدم که ببین کار و کیاها

گفتم ای سر خدا روی نهان کن

شکر خدا کرد و ثنا گفت دعاها

گفتم خود آن نشود عاشق پنهان

چیست که آن پرده شود پیش صفاها

عشق چو خون خواره شود وای از او وای

کوه احد پاره شود خاصه چو ماها

شاد دمی کان شه من آید خندان

باز گشاید به کرم بند قباها

گوید افسرده شدی بی‌نظر ما

پیشتر آ تا بزند بر تو هواها

گوید کان لطف تو کو ای همه خوبی

بنده خود را بنما بندگشاها

گوید نی تازه شوی هیچ مخور غم

تازه‌تر از نرگس و گل وقت صباها

گویم ای داده دوا هر دو جهان را

نیست مرا جز لب تو جان دواها

میوه هر شاخ و شجر هست گوایش

روی چو زر و اشک مرا هست گواها

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا