غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۸۵۳

مر بحر را ز ماهی دایم گزیر باشد

زیرا به پیش دریا ماهی حقیر باشد

مانند بحر قلزم ماهی نیابی ای جان

در بحر قلزم حق ماهی کثیر باشد

بحرست همچو دایه ماهی چو شیرخواره

پیوسته طفل مسکین گریان شیر باشد

با این همه فراغت گر بحر را به ماهی

میلی بود به رحمت فضل کبیر باشد

وان ماهیی که داند کان بحر طالب اوست

پایش ز روی نخوت فوق اثیر باشد

آن ماهیی که دریا کار کسی نسازد

الا که رای ماهی آن را مشیر باشد

گویی ز بس عنایت آن ماهیست سلطان

وان بحر بی‌نهایت او را وزیر باشد

گر هیچ کس ز جرات ماهیش خواند او را

هر قطره‌ای به قهرش مانند تیر باشد

تا چند رمز گویی رمزت تحیر آرد

روشنترک بیان کن تا دل بصیر باشد

مخدوم شمس دینست هم سید و خداوند

کز وی زمین تبریز مشک و عبیر باشد

گر خارهای عالم الطاف او ببینند

در نرمی و لطافت همچون حریر باشد

جانم مباد هرگز گر جانم از شرابش

وز مستی جمالش از خود خبیر باشد

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا