غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۴۶۸

با وی از ایمان و کفر باخبری کافریست

آنک از او آگهست از همه عالم بریست

آه که چه بی‌بهره‌اند باخبران زانک هست

چهره او آفتاب طره او عنبریست

آه از آن موسیی کانک بدیدش دمی

گشته رمیده ز خلق بر مثل سامریست

بر عدد ریگ هست در هوسش کوه طور

بر عدد اختران ماه ورا مشتریست

چشم خلایق از او بسته شد از چشم بند

زانک مسلم شده چشم ورا ساحریست

اوست یکی کیمیا کز تبش فعل او

زرگر عشق ورا بر رخ من زرگریست

پای در آتش بنه همچو خلیل ای پسر

کآتش از لطف او روضه نیلوفریست

چون رخ گلزار او هست چراگاه روح

روح از آن لاله زار آه که چون پروریست

مفخر جان شمس دین عقل به تبریز یافت

آن گهری را که بحر در نظرش سرسریست

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا