غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۳۴۸

صدایی کز کمان آید نذیریست

که اغلب با صدایش زخم تیریست

مؤثر را نگر در آب آثار

کاثر جستن عصای هر ضریریست

پس لا تبصرونت تبصرونی‌ست

بصر جستن ز الهام بصیریست

تو هر چه داری نه جویانش بودی

طلب‌ها گوش گیری و بشیریست

چنان کن که طلب‌ها بیش گردد

کثیرالزرع را طمع وفیریست

مشو نومید از ظلمی که کردی

که دریای کرم توبه پذیریست

گناهت را کند تسبیح و طاعات

که در توبه پذیری بی‌نظیریست

شکسته باش و خاکی باش این جا

که می‌جوید کرم هر جا فقیریست

کرم دامن پر از زر کرد و آورد

که تا وا می‌خرد هر جا اسیریست

عزیزی بخشد آن کس را که خواری‌ست

بزرگی بخشد آن را که حقیریست

که هستی نیستی جوید همیشه

زکات آن جا نیاید که امیریست

ازیرا مظهر چیزیست ضدش

از این دو ضد را ضد خود ظهیریست

تو بر تخته سیاهی گر نویسی

نهان گردد که هر دو همچو قیریست

بود فرقی ز تری تا ترست خط

چو گردد خشک پنهان چون ضمیریست

خمش کن گر چه شرحش بی‌شمارست

طبیعت‌ها عدو هر کثیریست

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا