غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۳۱۱۰

جان جان مایی، خوشتر از حلوایی

چرخ را پر کردزینت و زیبایی

دایهٔ هستیها، چشمهٔ مستیها

سرده مستانی، و افت سرهایی

باغ و گنج خاکی، مشعلهٔ افلاکی

از طوافت کیوان یافته بالایی

وعده کردی کایم، وعده را می‌پایم

ای قمر سیمایم، تو کرا می‌پایی؟

وقت بخشش جانا، کانی و دریایی

وقت گفتن مانا، که شکر می‌خایی

بی‌توم پروانی، جای تو پیدا نی

در پی تو دلها، خیره و هر جایی

هوش را برباید، عمر را افزاید

چشم را بگشاید، هرچه تو فرمایی

اندران مجلسها، که تو باشی شاها

جان نگنجد، تا تو ندهیش گنجایی

تلختر جام ای جان، صعبتر دام ای جان

آن بود که مانم، تا تو ندهیش گنجایی

تلختر جام ای جان، صعبتر دام ای جان

آن بود که مانم، بی‌تو در تنهایی

خوشترین مقصودی، با نوا ترسودی

آن بود که گویی:« چونی ای سودایی؟»

پختگان را خمری، بهر خامان شیری

بهر شیره و شیرت، بین تو خون پالایی

عشق تو خوش خیزی، در جگر آمیزی

دست تو خون‌ریزی، دست را نالایی

گر شود هر دستی دستگیر مستی

نیست چاره پیدا، تا تو ناپیدایی

روحها دریادان، جسمها کفها دان

تو بیا، ای آنک گوهر دریایی

سیدی مولایی، مسکنی مشوایی

مبدع الاشیاء مسکرالاجزاء

فالق‌الصباح، خالق‌الرواح

یا کریم الراح، ساعه السقاء

من نهادم دستم، بر دهان مستم

تا تو گویی که تو دادهٔ گویایی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا