غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۶۶۸

خبر واده کز این دنیای فانی

به تلخی می‌روی یا شادمانی

عجب یارا ز اصحاب شمالی

عجب ز اصحاب ایمان و امانی

عجب همراز نفس سگ پرستی

عجب همراه شیر راه دانی

عجب در آخرین بازی شدی مات

عجب بردی اگر بردی تو جانی

بسی کژباز کاندر آخر کار

ببرد از اتفاق آسمانی

بود رویت به قبله اندر آن گور

گر اهل قبله بودی در نهانی

ازیرا گور باشد چون صلایه

پی تحویل‌های امتحانی

چو دانه فاسدی را دفن کردی

بروید زو درخت بامعانی

بسی طبل اجل پیشین شنیدی

مگو مرگم درآمد ناگهانی

اگر در عمر آهی برکشیدی

یقین امروز کاندر ظل آنی

وگر با آه راهی نیز رفتی

شهنشاهی و شمع ره روانی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا