غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۱۹۷

ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو

نقش‌هایی دیدم از گلزار تو گلزار تو

کشته عشق توام ور ز آنک تو منکر شوی

خط‌هایی دارم از اقرار تو اقرار تو

می‌گدازم می‌گدازم هر زمان همچون شکر

از شکرها رسته از گفتار تو گفتار تو

شب همه خلقان بخفته چشم من بیدار و باز

همچو بخت و طالع بیدار تو بیدار تو

چند گویی مر مرا کز کار چون کاهل شدی

راست گویی ای صنم از کار تو از کار تو

ای طبیب عاشقان این جمله بیماریم

هست زان دو نرگس بیمار تو بیمار تو

ای دم هشیاریم بی‌هوش هشیاری تو

ای دم بی‌هوشیم هشیار تو هشیار تو

چشمه‌ها بر دل بجوشد هر دم از دریای تو

چشم دل پرک زن انوار تو انوار تو

شمس تبریزی که عالم اندک اندک بود

از عطا و بخشش بسیار تو بسیار تو

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا