غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۱۶۴

اگر بگذشت روز ای جان به شب مهمان مستان شو

بر خویشان و بی‌خویشان شبی تا روز مهمان شو

مرو ای یوسف خوبان ز پیش چشم یعقوبان

شب قدری کن این شب را چراغ بیت احزان شو

اگر دوریم رحمت شو وگر عوریم خلعت شو

وگر ضعفیم صحت شو وگر دردیم درمان شو

اگر کفریم ایمان شو وگر جرمیم غفران شو

وگر عوریم احسان شو بهشتی باش و رضوان شو

برای پاسبانی را بکوب آن طبل جانی را

برای دیورانی را شهب انداز شیطان شو

تو بحری و جهان ماهی به گاهی چیست و بی‌گاهی

حیات ماهیان خواهی بر ایشان آب حیوان شو

شب تیره چه خوش باشد که مه مهمان ما باشد

برای شب روان جان برآ ای ماه تابان شو

خمش کن ای دل مضطر مگو دیگر ز خیر و شر

چو پیش او است سر مظهر دهان بربند و پنهان شو

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا