غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۰۰۶

هر کجا که پا نهی ای جان من

بردمد لاله و بنفشه و یاسمن

پاره گل برکنی بر وی دمی

بازگردد یا کبوتر یا زغن

در تغاری دست شویی آن تغار

ز آب دست تو شود زرین لگن

بر سر گوری بخوانی فاتحه

بوالفتوحی سر برآرد از کفن

دامنت بر چنگل خاری زند

چنگلش چنگی شود با تن تنن

هر بتی را که شکستی ای خلیل

جان پذیرد عقل یابد زان شکن

تا مه تو تافت بر بداختری

سعد اکبر گشت و وارست از محن

هر دمی از صحن سینه برجهد

همچو آدم زاده‌ای بی‌مرد و زن

وآنگه از پهلوی او وز پشت او

پر شوند آدمچگان اندر زمن

خواستم گفتن بر این پنجاه بیت

لب ببستم تا گشایی تو دهن

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا