غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۹۷۷

در ستایش‌های شمس الدین نباشم مفتتن

تا تو گویی کاین غرض نفی من است از لا و لن

چونک هست او کل کل صافی صافی کمال

وصف او چون نوبهار و وصف اجزا یاسمن

هر یکی نوعی گلی و هر یکی نوعی ثمر

او چو سرمجموع باغ و جان جان صد چمن

چون ستودی باغ را پس جمله را بستوده‌ای

چون ستودی حق را داخل شود نقش وثن

ور وثن را مدح گویی نیست داخل حسن حق

گر چه هم می بازگردد آن به خالق فاعلمن

لیک باقی وصف‌ها بستوده باشی جزو در

شمس حق و دین چو دریا کی شود داخل بدن

حق همی‌گوید منم هش دار ای کوته نظر

شمس حق و دین بهانه‌ست اندر این برداشتن

هر چه تو با فخر تبریز آوری بی‌خردگی

آن به عین ذات من تو کرده‌ای ای ممتحن

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا