غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۸۸۰

در زیر نقاب شب این زنگیکان را بین

با زنگیکان امشب در عشرت جان بنشین

خلقان همه خوش خفته عشاق درآشفته

اسرار به هم گفته شاباش زهی آیین

یاران بشوریده با جان بسوزیده

بگشاده دل و دیده در شاهد بی‌کابین

چون عشق تو رامم شد این عشق حرامم شد

چون زلف تو دامم شد شب گشت مرا مشکین

شد زنگی شب مستی دستی همگان دستی

در دیده هر هستی از دیده زنگی بین

آن چرخ فرومانده کآبش بنگرداند

این چرخ چه می داند کز چیست ورا تسکین

می گردد آن مسکین نی مهر در او نی کین

که کندن آن فرهاد از چیست جز از شیرین

شه هندوی بنگی را آن مایه شنگی را

آن خسرو زنگی را کرد حشری بر چین

شمعی تو برافروزی شمس الحق تبریزی

تا هندوی شب سوزی از روی چو صد پروین

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا