غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۷۰۶

برخیز تا شراب به رطل و سبو خوریم

بزم شهنشه‌ست نه ما باده می خریم

بحری است شهریار و شرابی است خوشگوار

درده شراب لعل ببین ما چه گوهریم

خورشید جام نور چو برریخت بر زمین

ما ذره وار مست بر این اوج برپریم

خورشید لایزال چو ما را شراب داد

از کبر در پیاله خورشید ننگریم

پیش آر آن شراب خردسوز دلفروز

تا همچو دل ز آب و گل خویش بگذریم

پرخواره‌ایم کز کرم شاه واقفیم

در شرب سابقیم و به خدمت مقصریم

زیرا که سکر مانع خدمت بود یقین

زین سو چو فربهیم بدان سوی لاغریم

نوری که در زجاجه و مشکات تافته‌ست

بر ما بزن که ما ز شعاعش منوریم

بس گرم و سرد شد دل از این باده چون تنور

درسوزمان چو هیزم تا هیچ نفسریم

چون شیشه فلک پر از آتش شده‌ست جان

چون کوره بهر ما که مس و قلب یا زریم

ای گلعذار جام چو لاله به مجلس آر

کز ساغر چو لاله چو گل یاسمین بریم

خوش خوش بیا و اصل خوشی را به بزم آر

با جمله ما خوشیم ولی با تو خوشتریم

ای مطرب آن ترانه تر بازگو ببین

تو تری و لطیفی و ما از تو ترتریم

اندرفکن ز بانگ و خروش خوشت صدا

در ما که در وفای تو چون کوه مرمریم

آن دم که از مسیح تو میراث برده‌ای

در گوش ما بدم که چو سرنای مضطریم

گر چه دهان پر است ز گفتار لب ببند

خاموش کن که پیش حسودان منکریم

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا