غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۲۸۵

شکست نرخ شکر را بتم به روی ترش

چه باده‌هاست بتم را در آن کدوی ترش

به قاصد او ترشست و به جان شیرینش

که نیست در همه اجزاش تای موی ترش

هزار خمره سرکه عسل شدست از او

که هست دلبر شیرین دوای خوی ترش

زهای و هوی ترش‌های ماش خنده گرفت

حلاوت عجبی یافت‌های و هوی ترش

ترش چگونه نخندد به زیر لب چو شنید

که جوی شیر و شکر شد روان به سوی ترش

ربود سیل ویم دوش و خلق نعره زنان

میان جوی عسل چیست آن سبوی ترش

پریر یار مرا جست کان ترش رو کو

خمار نیست چرا بودش آرزوی ترش

شتاب و تیز همی‌رفت کو به کو پی من

چرا کند شکرقند جست و جوی ترش

گرفته طبله حلوا و بنده را جویان

که تا ز جایزه شیرین کند گلوی ترش

عجب نباشد اگر قصد او فنای منست

همیشه شیرین باشد یقین عدوی ترش

غلط مکن ترشی نی برای دفع توست

ز رشک چون تو شکاریست رنگ و بوی ترش

ز رشک جاه امیرست روترش دربان

ز رشک روی عروس است روی شوی ترش

هزار خانه چو زنبور پرعسل داری

به جان تو که گذر کن ز گفت و گوی ترش

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا