مثنوی معنویدفتر پنجممولوی

بخش ۹۳ – حکایت در بیان آنک کسی توبه کند و پشیمان شود و باز آن پشیمانیها را فراموش کند و آزموده را باز آزماید در خسارت ابد افتد چون توبهٔ او را ثباتی و قوتی و حلاوتی و قبولی مدد نرسد چون درخت بی‌بیخ هر روز زردتر و خشک‌تر نعوذ بالله

گازری بود و مر او را یک خری

پشت ریش اشکم تهی و لاغری

در میان سنگ لاخ بی‌گیاه

روز تا شب بی‌نوا و بی‌پناه

بهر خوردن جز که آب آنجا نبود

روز و شب بد خر در آن کور و کبود

آن حوالی نیستان و بیشه بود

شیر بود آنجا که صیدش پیشه بود

شیر را با پیل نر جنگ اوفتاد

خسته شد آن شیر و ماند از اصطیاد

مدتی وا ماند زان ضعف از شکار

بی‌نوا ماندند دد از چاشت‌خوار

زانک باقی‌خوار شیر ایشان بدند

شیر چون رنجور شد تنگ آمدند

شیر یک روباه را فرمود رو

مر خری را بهر من صیاد شو

گر خری یابی به گرد مرغزار

رو فسونش خوان فریبانش بیار

چون بیابم قوتی از گوشت خر

پس بگیرم بعد از آن صیدی دگر

اندکی من می‌خورم باقی شما

من سبب باشم شما را در نوا

یا خری یا گاو بهر من بجوی

زان فسونهایی که می‌دانی بگوی

از فسون و از سخنهای خوشش

از سرش بیرون کن و اینجا کشش

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا