مثنوی معنویدفتر پنجممولوی

بخش ۸۳ – حواله کردن پادشاه قبول و توبهٔ نمامان و حجره گشایان و سزا دادن ایشان با ایاز کی یعنی این جنایت بر عرض او رفته است

این جنایت بر تن و عرض ویست

زخم بر رگهای آن نیکوپیست

گرچه نفس واحدیم از روی جان

ظاهرا دورم ازین سود و زیان

تهمتی بر بنده شه را عار نیست

جز مزید حلم و استظهار نیست

متهم را شاه چون قارون کند

بی‌گنه را تو نظر کن چون کند

شاه را غافل مدان از کار کس

مانع اظهار آن حلمست و بس

من هنا یشفع به پیش علم او

لا ابالی‌وار الا حلم او

آن گنه اول ز حلمش می‌جهد

ورنه هیبت آن مجالش کی دهد

خونبهای جرم نفس قاتله

هست بر حلمش دیت بر عاقله

مست و بی‌خود نفس ما زان حلم بود

دیو در مستی کلاه از وی ربود

گرنه ساقی حلم بودی باده‌ریز

دیو با آدم کجا کردی ستیز

گاه علم آدم ملایک را کی بود

اوستاد علم و نقاد نقود

چونک در جنت شراب حلم خورد

شد ز یک بازی شیطان روی زرد

آن بلادرهای تعلیم ودود

زیرک و دانا و چستش کرده بود

باز آن افیون حلم سخت او

دزد را آورد سوی رخت او

عقل آید سوی حلمش مستجیر

ساقیم تو بوده‌ای دستم بگیر

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا